حکومتی که در مترو آن میتوان شیشه کشید ولی در فضای سیاسی آن نفس هم نمیتوان کشید !
خوب نگاه کنید ببینید چقدر راحت لم داده ...!
نگاه کنید , هیچ حالت شرم و یا حالت ترسی در چهره اش دیده نمیشود و هیچ وحشتی هم از کاری که دارد انجام میدهد از او به چشم نمیخورد و بنظر نمی آید !
کاملا آسوده و با خیالی راحت و در امنیت کامل فندکش را زیر پایپ شیشه ای خودش گرفته و انگار نه انگار که آنجا قطار متروی شهری هست و انگار نه انگار که مشغول مصرف مواد مخدر است و انگار نه انگار که مردم هم دارند او را میبینند ...
باور کنید در هیچکدام از متروهای کشورهای جهان حتی شربت سرما خوردگی را هم به این راحتی و به این بیخیالی نمیخورند.
اگر تصور میکنید که این یک صحنه نادر و استثنائی میباشد بدانید که سخت در اشتباه هستید , چرا که بنابر اخبار و گزارشات و مشاهدات , همه روزه و در هر ساعتی در پارک های سطح شهر بوفور چنین تصاویری مشاهده میگردد و در بسیاری از نقاط پر تردد در روز , هنوز پاسی از شب نگذشته , خریداران و فروشندگان مواد بطور علنی مشغول خرید و فروش و تست کردن مواد میباشند !!
اما فکر میکنید دلیل بوجود آمدن این افراد و علت اصلی دیدن این همه صحنه های غیر قابل باور و غیر قابل قبول چیست و ریشه در کجا و در چه چیزی دارد ؟
بدون شک مهمترین و بزرگترین و اصلی ترین دلیل بوجود آمدن و مشاهده چنین افراد و چنین صحنه هائی فقط به فقط ؛ داشتن احساس امنیت کامل و اطمینان از عدم برخوردی جدی و قاطع با این کار و مهیا بودن و یا مهیا کردن چنین جو و محیط دلچسب و مطلوبی برای این افراد و همین کاری که میکنند هست و بس .
چرا که اگر فرد معتادی محیط را آماده و مهیا نمیدید و احساس امنیت نمیکرد و نسبت به برخوردی سطحی اطمینان خاطر نداشت هرگز جرأت چنین کاری را نداشت و هوس انجام چنین کاری را نمیکرد ...
او میداند که اگر فقط با سیاست کاری نداشته باشد , هیچکس کاری به کارش ندارد,
او مطمئن است که در این حکومت فقط پرسیدن و دانستن و نقد کردن و گفتن جرم است ,
او آسوده خاطر است که این حال و روز و وضعیتش خواسته و مطلوب خودشان است ,
او خیالش راحت است که هیچ کاسبی مشتری خودش را از دست نمیدهد ,
او میداند که اگر فقط با حکومت مخالفت نکند , هر کاری که دلش خواست میتواند بکند پس برای همین اینطور بی خیال و مطمئن و آسوده خاطر در قطار مترو نشسته است و شیشه میکشد ...
و پس از ۳۷ سال از برپائی جمهوری اسلامی و حکومت روحانیون بجائی رسیدیم که معتادان جامعه حقیقی در فضای اجتماعی و شهری و در روز روشن و در پارک و مترو میتوانند با خیالی راحت و آسوده و و کاملا آزادانه پایپشان را در آورند و مواد خودشان را بکشند....
ولی دانشجویان و فعالان مدنی و منتقدین اجتماعی آن حق ندارد که در فضای سیاسی و حتی در کنج خانه خودشان و در محیط و دنیای مجازی اظهار نظری بکنند و حرفی بزنند و حتی نفس بکشند و نگران این نباشند که هر لحظه در بزنند و یا در نزنند و بریزند و او را دستگیر نکنند و به زندان نبرند ...
این هم شد روزگار و وضعیت ما در حکومت مطلوب و ساخته شده توسط روحانیون و علما و مراجع و آخوندهای شیعه و مسلمان !
خوب نگاه کنید ببینید چقدر راحت لم داده ...!
نگاه کنید , هیچ حالت شرم و یا حالت ترسی در چهره اش دیده نمیشود و هیچ وحشتی هم از کاری که دارد انجام میدهد از او به چشم نمیخورد و بنظر نمی آید !
کاملا آسوده و با خیالی راحت و در امنیت کامل فندکش را زیر پایپ شیشه ای خودش گرفته و انگار نه انگار که آنجا قطار متروی شهری هست و انگار نه انگار که مشغول مصرف مواد مخدر است و انگار نه انگار که مردم هم دارند او را میبینند ...
باور کنید در هیچکدام از متروهای کشورهای جهان حتی شربت سرما خوردگی را هم به این راحتی و به این بیخیالی نمیخورند.
اگر تصور میکنید که این یک صحنه نادر و استثنائی میباشد بدانید که سخت در اشتباه هستید , چرا که بنابر اخبار و گزارشات و مشاهدات , همه روزه و در هر ساعتی در پارک های سطح شهر بوفور چنین تصاویری مشاهده میگردد و در بسیاری از نقاط پر تردد در روز , هنوز پاسی از شب نگذشته , خریداران و فروشندگان مواد بطور علنی مشغول خرید و فروش و تست کردن مواد میباشند !!
اما فکر میکنید دلیل بوجود آمدن این افراد و علت اصلی دیدن این همه صحنه های غیر قابل باور و غیر قابل قبول چیست و ریشه در کجا و در چه چیزی دارد ؟
بدون شک مهمترین و بزرگترین و اصلی ترین دلیل بوجود آمدن و مشاهده چنین افراد و چنین صحنه هائی فقط به فقط ؛ داشتن احساس امنیت کامل و اطمینان از عدم برخوردی جدی و قاطع با این کار و مهیا بودن و یا مهیا کردن چنین جو و محیط دلچسب و مطلوبی برای این افراد و همین کاری که میکنند هست و بس .
چرا که اگر فرد معتادی محیط را آماده و مهیا نمیدید و احساس امنیت نمیکرد و نسبت به برخوردی سطحی اطمینان خاطر نداشت هرگز جرأت چنین کاری را نداشت و هوس انجام چنین کاری را نمیکرد ...
او میداند که اگر فقط با سیاست کاری نداشته باشد , هیچکس کاری به کارش ندارد,
او مطمئن است که در این حکومت فقط پرسیدن و دانستن و نقد کردن و گفتن جرم است ,
او آسوده خاطر است که این حال و روز و وضعیتش خواسته و مطلوب خودشان است ,
او خیالش راحت است که هیچ کاسبی مشتری خودش را از دست نمیدهد ,
او میداند که اگر فقط با حکومت مخالفت نکند , هر کاری که دلش خواست میتواند بکند پس برای همین اینطور بی خیال و مطمئن و آسوده خاطر در قطار مترو نشسته است و شیشه میکشد ...
و پس از ۳۷ سال از برپائی جمهوری اسلامی و حکومت روحانیون بجائی رسیدیم که معتادان جامعه حقیقی در فضای اجتماعی و شهری و در روز روشن و در پارک و مترو میتوانند با خیالی راحت و آسوده و و کاملا آزادانه پایپشان را در آورند و مواد خودشان را بکشند....
ولی دانشجویان و فعالان مدنی و منتقدین اجتماعی آن حق ندارد که در فضای سیاسی و حتی در کنج خانه خودشان و در محیط و دنیای مجازی اظهار نظری بکنند و حرفی بزنند و حتی نفس بکشند و نگران این نباشند که هر لحظه در بزنند و یا در نزنند و بریزند و او را دستگیر نکنند و به زندان نبرند ...
این هم شد روزگار و وضعیت ما در حکومت مطلوب و ساخته شده توسط روحانیون و علما و مراجع و آخوندهای شیعه و مسلمان !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر