ممد نبودی ببینی...
ممد نبودی ببینی ,
شهر آزاد گشته , اما تا حالا , آباد نگشته ,
خون , خون یارانت , برهدر رفته ...
آه و واویــــلا… کو آن وعده ها , که دادند به ما ؟
ممد نبودی ببینی ,
با یک جام زهر , جنگ تمام گشته ,
بی هیچ دستاوردی , خون یارانت , پایمال گردیده...
ممد نبودی ببینی ,
شهر ویران گشته , حتی بعد از جنگ ,
بعد از این سی سال هم , هیچ کجای آن , آباد نگشته ,
آه و واویلا… کو آن کربلا , که برای آن , رفتیم رو هوا؟
ممد نبودی ببینی ,
با خونهای ما , آخوند آدم شد , صاحب منصب شد ,
جولان میدهند , با مازراتی , آقا زاده ها...
ممد نبودی ببینی ,
برادر قالیباف شهردار گشته ,
فیروز آبادی سردار گردیده ,
با خدم و حشم , از جان بازیه ما ...
آه و واویلا , کو آن بچه ها , آن ساده زیست ها , بی غل و غش ها ؟
ممد نبودی ببینی ,
دشمن عفلقی , کافر بعثی , حالا گردیدند ,
برادران مظلوم عراقی , میسازند مفتی برای آنها جاده و درمانگاه ...
ممد نبودی ببینی ,
راه کربلا باز گشته , رفتن به آنجا آزاد گردیده ,
اما . نه با همت پاسداران , بلکه از صدقه سر , همان آمریکائیها ,
آه و واویلا , قدس هم نرفتیم , رفته برباد , آبروی ما ...
ای نخل غلتیده به خون , اشکی از حسرت
هم چو من تو هم بفشان… برای این غفلت
ممد... ,
خیل یاران را بگو
بهتر شد که رفتید ,
این روزگار بد را
شاهدش نگشتید
نخل درآ تش شعله ور ,
گر چه شد بی سر
فکر نکن که دیگر ,
گشته بار آور
شهد پیروزی ,
خوشـهء خر ما ,
زورق ومن ,
ماهی و در یا
ننگ این شکست , نیست هرگز دیگر , درمان درد ما
ممد نبودی ببینی ,
پول نفت برج ها رویاند ,
از تربت یاران , گشت صاحب منصب ,
هرکه سردار شد , تربـت یاران , ویلا و برج ها شد !
«ممد نبودی ببینی ,
شهر آزاد گشته , از خون یارا نت , کیسه آنها , پرتر گردیده ...
ممد نبودی ببینی ,
شهر آزاد گشته , خون یارا نت برهدر رفته ,
آه و و ا و یـــلا… کو جهان آرا , نور دوچشمان تر ما »
ممد نبودی ببینی ,
شهر آزاد گشته , اما تا حالا , آباد نگشته ,
خون , خون یارانت , برهدر رفته ...
آه و واویــــلا… کو آن وعده ها , که دادند به ما ؟
ممد نبودی ببینی ,
با یک جام زهر , جنگ تمام گشته ,
بی هیچ دستاوردی , خون یارانت , پایمال گردیده...
ممد نبودی ببینی ,
شهر ویران گشته , حتی بعد از جنگ ,
بعد از این سی سال هم , هیچ کجای آن , آباد نگشته ,
آه و واویلا… کو آن کربلا , که برای آن , رفتیم رو هوا؟
ممد نبودی ببینی ,
با خونهای ما , آخوند آدم شد , صاحب منصب شد ,
جولان میدهند , با مازراتی , آقا زاده ها...
ممد نبودی ببینی ,
برادر قالیباف شهردار گشته ,
فیروز آبادی سردار گردیده ,
با خدم و حشم , از جان بازیه ما ...
آه و واویلا , کو آن بچه ها , آن ساده زیست ها , بی غل و غش ها ؟
ممد نبودی ببینی ,
دشمن عفلقی , کافر بعثی , حالا گردیدند ,
برادران مظلوم عراقی , میسازند مفتی برای آنها جاده و درمانگاه ...
ممد نبودی ببینی ,
راه کربلا باز گشته , رفتن به آنجا آزاد گردیده ,
اما . نه با همت پاسداران , بلکه از صدقه سر , همان آمریکائیها ,
آه و واویلا , قدس هم نرفتیم , رفته برباد , آبروی ما ...
ای نخل غلتیده به خون , اشکی از حسرت
هم چو من تو هم بفشان… برای این غفلت
ممد... ,
خیل یاران را بگو
بهتر شد که رفتید ,
این روزگار بد را
شاهدش نگشتید
نخل درآ تش شعله ور ,
گر چه شد بی سر
فکر نکن که دیگر ,
گشته بار آور
شهد پیروزی ,
خوشـهء خر ما ,
زورق ومن ,
ماهی و در یا
ننگ این شکست , نیست هرگز دیگر , درمان درد ما
ممد نبودی ببینی ,
پول نفت برج ها رویاند ,
از تربت یاران , گشت صاحب منصب ,
هرکه سردار شد , تربـت یاران , ویلا و برج ها شد !
«ممد نبودی ببینی ,
شهر آزاد گشته , از خون یارا نت , کیسه آنها , پرتر گردیده ...
ممد نبودی ببینی ,
شهر آزاد گشته , خون یارا نت برهدر رفته ,
آه و و ا و یـــلا… کو جهان آرا , نور دوچشمان تر ما »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر