جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۲

از انتخابات و رای گیری و انتخاب کردن و رای دادن الکی , بدم میاد

دیگه از انتخابات و رای گیری و انتخاب کردن و رای دادن الکی...  



از جمله ، میزان رای ملت هست ...

از کلمات ،منتخب وانتخاب وانتخابات و حوزه های انتخاباتی ...

از رای و صندوق آراء و رای گیری و ستاد های انتخاباتی...

از شورای نگهبان و وزارت کشور و ستاد انتخابات و...

از تعیین صلاحیت و رد صلاحیت و نظارت استصوابی وتکلیف شرعی و ...

از کاندیداهائی که یا بلاهت ازقیافشون میباره  یا رذالت ...

از دروغ های کثیفی که به عنوان وعده انتخاباتی میدن ........

از افشاگریهای آنها ، که برای مردم دست چندم محسوب میشه .....

از اونهائی که فقط این وقتها با پرچم میرن تو استادیوم ......

از فسیل هایی که بیست ساله پامنقل منتظر نوبتشان بودند ...

از اونی که با دستبوسی میخواد به جائی برسه ...

ازعکس هائی که با ژست های مسخره انداختن و زورکی لبخند زدن ...

از پوسترهائی که آخرش تو جوب لجن گرفته باعث آبگرفتگی میشن ...



از آنهائی که یا احساس تکلیف میکنند و یا تحت فشار هستند...

از آنهائی که به جای رفتن در میان مردم به فیضیه قم میروند ...

از آنهائی که عوض شنیدن درد مردم ، به پاچه خواری مراجع  میروند...

 از مسئولانی که با وقاحت خودشونو به کوچه علی چپ میزنند .....

از مجریان تلویزیون که سعی میکنندخیلی با احساس حرف بزنند ...

از مجلات و سایت هایی که مذبوحانه میخوان بازارگرمی  بکنند ....

از همه اونهائی که تلاش میکنند که به مردم حقنه کنند که ؛

واقعا انتخاباتی در کارهست و رای مردم مهم و سرنوشت سازه ...

دیگه حالم بهم میخوره و چندشم میشه و بدم میاد  ....




ازماشین هائی که فقط روی عاج لاستیک هاش پوسترنچسبوندن ...

از ماشینهائی که سرود پخش میکنند تو خیابون بوق میزنند...

از بلند گوهائی  که صداش روی اعصاب میره...

از راننده های احمقی که در کوچه پسکوچه ها گیر میکنند ....

از برادرانی که برای آماده کردن حوزه ها خودشونوگرفتار نشون میدن ...



از ستاد هایی که شبها توش تریاک میکشن و صدای قهقهه خنده میاد... 

از قیافه هایی که پای سخنرانی نشستن وهیچی ازحرفهای یارو نمیفهمند ...

از اونهائی که برای مصلحت یا یه ظرف غذا،تو جلسات سخنرانی میشینند ...

از مجری برنامه زنده حوزه ها که دنبال نفرمورد نظرشون  میگردن...

ازآدمهایی که دو ساعت تو صف چیدن تا دوربین آماده فیلمبرداری بشه ...

از اونهائی که هول میشن وتومصاحبه روزانتخابات روتبریک و تسلیت میگن...

 

از شمارش آراء و گفتن نتایج و اسمی که از چند ماه پیش انتصاب شده...

و از همه بیشتر ،

از اونهائی که فکر میکنند مردم گوسپند هستند و ...

از اونهائی که هنوز فکر میکنند واقعا انتخاباتی  درکارهست و...

که شاید با رای او چیزی عوض بشه وشاید اوضاع فقط کمی بهتربشه!!!

و اگر رای نده ، فرد مورد نظر آنها برنده میشه...
 
هم ، چندشم میشه و حالم بهم میخوره و بدم میاد ....

مگه چند بار باید سرمون بیاد تا بفهمیم ؟

 

 


 

هیچ نظری موجود نیست: