بدان ماموربودنت بهانه و توجیحی برای معذورشدنت نیست
ای کسانی که خود را فقط با گفتن " من مأمور بودم و معذور " عمری گول زدی و سر خودت کلاه گذاشتی , خوب بدان وآگاه باش که ماموربودنت بهانه و توجیحی برای معذورشدنت نبود و نیست و نخواهد بود .
چرا که خود خواسته مامور بودی و بر آن کار ماندی و دانسته کار میکردی...
تو برای انصراف و ترک کردن آن زمان بسیار و دلیل و بهانه های زیادی داشتی!
ولی میدیدی و چشم میبستی و میتوانستی اما نکردی...
تو هم شریک و یار و همراه ستمگر بودی , اما مواجب بگیری حقیر و بی بهره از غارت مال و جان مردم .
اما بدان که در گناه آنها شریک بودی و در مکافات آن نیز ...
پس نیک بدان که در مجازات و کیفر سهیم میگردی واز آن نصیب خواهی برد .
پشیمان و آشفته باش ,
زیرا برای بیشتر خواهی و بخاطر خود خواهی و از سر کاهلی و تنبلی و تن پروری از جسمت کار نکشیدی بلکه از شرف و وجدان و آبرو و غیرتت , مایه ای برای بی مایگی خودت ساختی و آنرا قربانی و فدای اربابت کردی .
تو میدیدی و میشناختی که دوستان وآشنایان و خویشان تو هم درمیان همین مردمی که دارند خرد میشوند و عذاب میکشند بودند ولی تو نمیخواستی ببینی !!
بد قماری کردی وبد باختی و تمام فرصت ها را بر باد دادی...
چون فخر و غرور و لذت و شهرت داشتنش برای او بود اما سرشکستگی و تحقیر و درد و ننگ آن فقط برای تو ماند و خواهد ماند .
اگر تنها بودی که به لقمه ای نان سیر و به هر مکانی مهمان بودی ...
پس رها از هر مسئولیت بودی و میتوانستی به هر کار مشغول شوی که کار , هرکاری نه ننگ است و نه عاری , چرا که از بازوی خودت میخوری که منت از کسی نبری تا آزاد و سربلند و آسوده خاطر باشی ...
و اگر سر و همسر و فرزند داشتی و مجبور به نان دادن وشکم سیر کردن ,
پس مسئول بودی , مسئول برطرف کردن نیاز ها و خواسته های آنها ,اما ...,
اما , نه به هر شرطی و هر کاری و نه از هر راهی ... ,
تو میتوانی طریقه پول درآوردن و نان حلال بردن بر سر سفره و بچه بزرگ کردن را از بزرگترانت بپرسی , تا از نتیجه هر نانی به خانه بردن و بر سر سفره گذاشتن و به زن و فرزند خوراندن حکایت ها برایت بگویند .
و در آخر اگر در تلاش عبادت و ساختن آخرت خودت باشی , که گفته اند و میگویند بالاترین آن خدمت به خلق خداست , نه خیانت به آنها و نه نگهبانی از کسی که به آنها ظلم و ستم میکند و از خون آنها میخورد.
اما هرگز در فکر و خیالت هیچگاه تصور نکن که ؛
اگر من نمیکردم , دیگری میکرد و میکند و او میخورد... ,
نه .., بدان که هر کسی نمیکند و نمیتواند و کننده آن نیست!
اگر معتقدی ازعذاب خدا بترس
وگرنه
از خشم و انتقام خلق خدا بترس
ای کسانی که خود را فقط با گفتن " من مأمور بودم و معذور " عمری گول زدی و سر خودت کلاه گذاشتی , خوب بدان وآگاه باش که ماموربودنت بهانه و توجیحی برای معذورشدنت نبود و نیست و نخواهد بود .
چرا که خود خواسته مامور بودی و بر آن کار ماندی و دانسته کار میکردی...
تو برای انصراف و ترک کردن آن زمان بسیار و دلیل و بهانه های زیادی داشتی!
ولی میدیدی و چشم میبستی و میتوانستی اما نکردی...
تو هم شریک و یار و همراه ستمگر بودی , اما مواجب بگیری حقیر و بی بهره از غارت مال و جان مردم .
اما بدان که در گناه آنها شریک بودی و در مکافات آن نیز ...
پس نیک بدان که در مجازات و کیفر سهیم میگردی واز آن نصیب خواهی برد .
پشیمان و آشفته باش ,
زیرا برای بیشتر خواهی و بخاطر خود خواهی و از سر کاهلی و تنبلی و تن پروری از جسمت کار نکشیدی بلکه از شرف و وجدان و آبرو و غیرتت , مایه ای برای بی مایگی خودت ساختی و آنرا قربانی و فدای اربابت کردی .
تو میدیدی و میشناختی که دوستان وآشنایان و خویشان تو هم درمیان همین مردمی که دارند خرد میشوند و عذاب میکشند بودند ولی تو نمیخواستی ببینی !!
بد قماری کردی وبد باختی و تمام فرصت ها را بر باد دادی...
چون فخر و غرور و لذت و شهرت داشتنش برای او بود اما سرشکستگی و تحقیر و درد و ننگ آن فقط برای تو ماند و خواهد ماند .
اگر تنها بودی که به لقمه ای نان سیر و به هر مکانی مهمان بودی ...
پس رها از هر مسئولیت بودی و میتوانستی به هر کار مشغول شوی که کار , هرکاری نه ننگ است و نه عاری , چرا که از بازوی خودت میخوری که منت از کسی نبری تا آزاد و سربلند و آسوده خاطر باشی ...
و اگر سر و همسر و فرزند داشتی و مجبور به نان دادن وشکم سیر کردن ,
پس مسئول بودی , مسئول برطرف کردن نیاز ها و خواسته های آنها ,اما ...,
اما , نه به هر شرطی و هر کاری و نه از هر راهی ... ,
تو میتوانی طریقه پول درآوردن و نان حلال بردن بر سر سفره و بچه بزرگ کردن را از بزرگترانت بپرسی , تا از نتیجه هر نانی به خانه بردن و بر سر سفره گذاشتن و به زن و فرزند خوراندن حکایت ها برایت بگویند .
و در آخر اگر در تلاش عبادت و ساختن آخرت خودت باشی , که گفته اند و میگویند بالاترین آن خدمت به خلق خداست , نه خیانت به آنها و نه نگهبانی از کسی که به آنها ظلم و ستم میکند و از خون آنها میخورد.
اما هرگز در فکر و خیالت هیچگاه تصور نکن که ؛
اگر من نمیکردم , دیگری میکرد و میکند و او میخورد... ,
نه .., بدان که هر کسی نمیکند و نمیتواند و کننده آن نیست!
اگر معتقدی ازعذاب خدا بترس
وگرنه
از خشم و انتقام خلق خدا بترس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر