نقدی بر رائلیسم و رائلیان و پیامبر و کتاب آنها
کتاب (( پیامی که انسان های کرات دیگر به من دادند)) نوشته ی کلود وریلهون ( رایل ) را برای اولین بار بود که خواندم و بسیار برای من جالب بود که ۹۰ درصد گفته های آن کتاب برای من تکراری بود ( باور کنید که فقط ساختن سفارت در اورشلیم و برداشتن قسمتی از جمجمه برای معاد جسمانی معتقدان به رائیلیسم تنها نکاتی بود که به آن فکر نکرده بودم !) و بسیار متاسف شدم چرا این تئوری و نظریه باید توسط چنین فرد کوته فکر و متعصب و نژاد پرست و بیخردی ارائه شود و اگر هم بر فرض سخنان جناب رایل حقیقت هم داشته باشد , من بسیار برای آن موجودات هوشمند فضائی متاسف هستم که با این همه امکانات و تکنولوژی و دانش و هوش , چرا گشتند و گشتند و در میان این همه پیامبر جلقیس ( همان جرجیس ) را انتخاب کردند و به پیامبری رساندند ؟!!
( بنده برای این ادعای خود دلیل و مدارک مستندی از همان گفتار در آن کتاب دارم که در خلال نوشته بیان خواهم کرد )
و اگر گفته ها و دستورات جناب رایل واقعا همان گفته ها و دستورات آن هوشمندان کرات دیگر و یا همان خالق های ما باشد , بی تردید باید به کند ذهنی و کودنی و بیخردی و تنبلی آن پدران و خالقین خودمان ایمان بیاوریم !
چرا که احمقانه میخواهند دین و روشی بر پایه و اساس همان سه دینی ( یهود - مسیحی - اسلام ) که نتیجه ای جز ترویج خرافات و جهل و نکبت و کشتار و تخریب و ویرانی و ماتم و غم و اندوه برای بشر نداشت , بسازند و بنا کنند تا با کمک آنها بشریت را هم نجات بدهند!!
واقعا مسخره و غیر قابل باور و غیر قابل قبول است !
چون درست مثل آن میماند که با قراضه آهنها و تیر آهنهای زنگ زده یک بنای پوسیده بخواهیم ساختمانی با گنبد طلا بسازیم!
یا بخواهیم از روی یک کتاب مسخره و طنز کودکان شاهکاری ادبی خلق کنیم وبنویسیم ...!
گفتارهای جناب رایل در چند مورد اساسی و اصولی دارای تناقض فاحشی میباشد که خواننده را شگفت زده میکند !
بسیار جالب است که ایشان میفرمایند که دوره کلیسا ها تمام شده و میبایستی یقه پاپها و اسقف ها و کاردینال ها را بخاطر جهل و تجمل و مال اندوزی چسبید و در همه آنها را نیز باید تخته کرد ولی خودشان با یک کتاب انجیلی که در دست هر کشیش دیگری هم هست و پیدا میشود , به نزد پدرشان میروند!
و در سراسر کتاب اول ایشان ما آیات و نوشته های انجیل و مزامیر و تورات و عهد عتیق را میخوانیم که صد البته نه با تفسیر کلیسائی و واتیکانی بلکه با تفسیر ( اریک فون دنیکی ) یعنی با زاویه دید آقای اریک فون دنیکن نویسنده مشهور آثار ارابه خدایان , طلای خدایان , پیام آور گذشته های دور و غیره ...ایشان آیات را تعبیر و تفسیر مینمایند !!
که باید به جناب آقای رایل گفت : برادر من , این ره که تو میروی به ترکستان است ...
چرا که دیگر همکارانتان دوهزار سال است که این کتاب را جویده اند و خوردند و بالا آوردند و هیچ چیز از آن در نیامده که چنین افراد مفتخور و تن پرور و شارلاتانی از آب در آمده اند ی که حتی شما آنها را قبول هم ندارید.
و در قسمت دوم کتاب نیز بنابر استقبال مسلمانان تهی شده و جان به لب رسیده از اسلام و از جنایات حکام و رهبران دینی جاهل و فاسد از گفته های ایشان , آقای پیامبر خاتم لطف کردند و چند آیه قرآن را هم برای جذب مخاطب و پیرو بیشتر داخل کتاب خودشان آوردند و قید نموده اند !
که ما حیران آن هستیم که چرا در برخورد اول نامی از محمد و قرآن نیامده و پدران ایشان نیز از این شخصیت عجیب و این کتاب عجیب تر غافل بوده اند ؟!
( و همچنین بودا و بودیسم ها )
و ایشان در حالی مدعی وجود محمد و بودا در کنار عیسی و یحیی و زکریا و موسی در بهشت برینشان هستند که انگار اصلا به اختلافات بنیادی و اصولی در تعلیمات و آموزه ها و گفته های این افراد با یکدیگر و در ادیانشان دقت نکرده و زیر سبیلی آنرا رد کرده اند...!
چگونه محمد میتواند در کنار بودائی که بجای معاد معتقد به تناسخ و گردش روح میباشد بنشیند و گردن او را بجرم کفر و مخالفت با اصول دین خودش نریزد ؟؟!
یا آن جوانک خوش تیپ و خوش ریش و پشم شما عیسی را بجرم شرابخواری دمرو نخواباند و او را تعزیر نکند و حد نزند؟؟!
نکته دیگر در گفته های ایشان , ادعای برابری و یکسان بودن همه انسانها در راییلیسم هست ولی کماکان برتری قوم یهود و فرزند خواندگی خدایان قوم یهود را بارها تکرار میکنند و فقط این حق را از برای آنها میدانند و میپندارند !!
پنداری که بقیه ملل ساخته دست همان پدران هوشمند ایشان نیستند و از زیر بته عمل آمدند !؟
( با پوزش از دوستان اسراییلی و یهودی , من همیشه این نکته را به دوستان جهود و اسراییلی خود به خنده و شوخی نیز میگویم )
جناب آقای رایل من نفهمیدم چگونه یک قوم پر مدعای , بهانه گیر , مظنون و شکاک و مالپرست و آواره که حتی عرضه نگهداری خودشان و کشورشان را هم نداشتند و چندین بار برده دیگر اقوام و ملل شدند و خفت را با جان و دل پذیرفتند و در تعصب و خرافات دست دیگر برادران هم ادیان ابراهیمی خود را از پشت بسته اند , قومی برگزیده و منتخب میباشند و خدایان آنها را برگزیدند !؟
که به گواه تاریخ و اگر شما فقط حتی دستی بر کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت هم کشیده باشید , ایرانیان و یونانیان و رومیان از هر نظر و از هر زاویه که نگاه کنید نسبت به قوم یهود که پادشاه ما ایرانیان کوروش کبیر ناجی آنها شد و با بزرگواری و رحمت بیکرانش آنها را از بندگی رهاند , ملتی به مراتب شایسته تر و سزاوارتر و منظم تر و فهمیده تر و متمدن تری بودند.
که معلوم میشود خدایان و پدران شما درس تاریخ نخوانده اند و یا دچار بیماری و مشکل تبعیض و نژاد پرستی میباشند !
(( البته حمل بر جسارت و ناسپاسی از تلاش اندیشمندان یهودی نباشد , ایشان میزان ابتکار و اختراعات (که همه میدانیم بنابر احتیاج میباشد ) یهودیان که قومی محتاج و آواره بودند و شهر نشینی نداشتند را دلیل این برتری میدانند که باید توجه ایشان را به نکته تاثیر شهر نشینی و رفاه و تنبلی و میل به بیخردی حاصل از آنرا در نسلهای بعدی یهودیان جلب کنیم که شاهد آن باشند و این فرایند را نیز در آنها مشاهده کنند ! )
نکته بعدی میزان جهل و بد فهمی و بد دهنی این آخرین آخرین پیامبران , جناب کلود خان رایلی میباشد که با خشم و نفرت و جهل در کتاب خودشان به هموطنان و هم غربی های دیگر میتوپند و با تندی آنها را از رفتن به شرق و میل و اشتیاق به فلسفه شرقی بر حذر میدارند و منع میکند و در کمال وقاحت و جهالت و بی ادبی میگوید :
کجا میروید ؟
آنها ( شرقیان ) هیچ چیز ندارند و نداشتندکه به ما بدهند !
مگر آدمهائی که در گرسنگی هستند و با کمک ما زندگی میکنند چیزی برای گفتن دارند که به ما یاد بدهند ؟!!
پیداست که میزان برتری انسانهای ساخته دست موجودات هوشمند فضائی یا پدران ایشان , در برآمدگی شکم ها و قلنبگی کونهای پت و پهن مدل آمریکائی ایشان است و میباشد !!
که ایشان با بلاهتی کم نظیر به ریشه این فقر و بدبختی فعلی در شرق که همانا زیاده خواهی و جنایات پدران ایشان و خودشان میباشند اشاره ای نفرمودند !!
و نکته آخر , اشتباه ناشی از خودخواهی و غرور و بی خردی ایشان در نامیدن خودشان به آخرین پیامبر ( همان کلکی که محمد نیز زد ) میباشد که باید به ایشان گفت : مرد ناحسابی آخر آن ۱۲۴۰۰۰ نفر دیگر چه گلی به سر بشریت و انسان زدند که تو ادامه دهنده و خاتم آنها باشی و بخواهی بزنی ...!!؟
اما در آخر بسیار بسیار متاسف شدم ایشان نیز همانند پیشینیان غربی خود
(( که دیدیم چگونه در طی کمتر از سیصد سال از علم و دانش برآمده از شرق و رسیده به آنها , چنان بلای عظیمی ساختند که زمین و بشریت را تهدید به فنا و ویرانی میکند و چنان هیولائی درست کردند که دیگر نه خودشان و نه دیگران قادر به مهار و کنترل آن نمی باشند... و همینطور که شاهد میباشیم بزرگان و اندیشمندان غربی با ولعی احمقانه و حرص و آزی بی دلیل مشغول غارت تمام ذخیره های طبیعی و بهدر دادن آن و منقرض کردن گونه های جانوری و ویران کردن سطح زمین و بهم ریختن اکولوژی و چرخ حیات و زیست هستند و هیچ حرف حسابی هم به گوششان نمیرود ))
یکی دیگر از موقعیت ها و فرصت های ممتاز برای نجات انسان و زمین را با و با رفتاری عجولانه و نابخردانه و گفتاری برآمده از بی دانشی و تصوراتی دهاتی وار که ریشه در عدم تحصیلات منظم و رسوخ خرافات ناشی از زندگی در مدارس دینی و مذهبی در دوران کودکی ایشان دارد نیز به گند کشیده شد و یا لااقل لطمه ای سنگین و جبران ناپذیر به آن وارد آوردند ...
چرا که امروزه هر انسانی که حتی نیمی از نبوغ و ضرب هوشی انسان مد نظر و گفته شده ایشان را داشته باشد با اندکی تفکر و تحقیق به سادگی به نکاتی همچون آموزش جهانی و از بین بردن تسلیحات و محدود کردن ارتش و کنترل جمعیت از بین رفتن مرزها و جلوگیری از تخریب طبیعت , مهرورزی و عشق و پول و زبان مشترک و .....غیره پی میبرد و به راحتی میفهمد که انسان برای حفظ خودش و زمین باید چنین تمهیداتی را بکار ببندد و در این راه بکوشد.
زیرا به لطف ایشان و اجداد و اندیشمندان و عقلا و مخترعان و مکتشفان و سرمایه داران ایشان هیچ راه حل دیگری باقی نمانده و وجود ندارد ...!
[[ از دوستانی که عضو رائیل و از رائلیان هستند و پیرو ایشان میباشند تقاضا میکنم اگر نکته ای غیر منطقی و ناموجه و نادرست در این نوشته دیدند آنرا به من گوشزد کرده و با روی باز و با کمال میل از هر گونه گفتگوی دوستانه و مودبانه در اینمورد با آنها استقبال میکنم .]]
کتاب (( پیامی که انسان های کرات دیگر به من دادند)) نوشته ی کلود وریلهون ( رایل ) را برای اولین بار بود که خواندم و بسیار برای من جالب بود که ۹۰ درصد گفته های آن کتاب برای من تکراری بود ( باور کنید که فقط ساختن سفارت در اورشلیم و برداشتن قسمتی از جمجمه برای معاد جسمانی معتقدان به رائیلیسم تنها نکاتی بود که به آن فکر نکرده بودم !) و بسیار متاسف شدم چرا این تئوری و نظریه باید توسط چنین فرد کوته فکر و متعصب و نژاد پرست و بیخردی ارائه شود و اگر هم بر فرض سخنان جناب رایل حقیقت هم داشته باشد , من بسیار برای آن موجودات هوشمند فضائی متاسف هستم که با این همه امکانات و تکنولوژی و دانش و هوش , چرا گشتند و گشتند و در میان این همه پیامبر جلقیس ( همان جرجیس ) را انتخاب کردند و به پیامبری رساندند ؟!!
( بنده برای این ادعای خود دلیل و مدارک مستندی از همان گفتار در آن کتاب دارم که در خلال نوشته بیان خواهم کرد )
و اگر گفته ها و دستورات جناب رایل واقعا همان گفته ها و دستورات آن هوشمندان کرات دیگر و یا همان خالق های ما باشد , بی تردید باید به کند ذهنی و کودنی و بیخردی و تنبلی آن پدران و خالقین خودمان ایمان بیاوریم !
چرا که احمقانه میخواهند دین و روشی بر پایه و اساس همان سه دینی ( یهود - مسیحی - اسلام ) که نتیجه ای جز ترویج خرافات و جهل و نکبت و کشتار و تخریب و ویرانی و ماتم و غم و اندوه برای بشر نداشت , بسازند و بنا کنند تا با کمک آنها بشریت را هم نجات بدهند!!
واقعا مسخره و غیر قابل باور و غیر قابل قبول است !
چون درست مثل آن میماند که با قراضه آهنها و تیر آهنهای زنگ زده یک بنای پوسیده بخواهیم ساختمانی با گنبد طلا بسازیم!
یا بخواهیم از روی یک کتاب مسخره و طنز کودکان شاهکاری ادبی خلق کنیم وبنویسیم ...!
گفتارهای جناب رایل در چند مورد اساسی و اصولی دارای تناقض فاحشی میباشد که خواننده را شگفت زده میکند !
بسیار جالب است که ایشان میفرمایند که دوره کلیسا ها تمام شده و میبایستی یقه پاپها و اسقف ها و کاردینال ها را بخاطر جهل و تجمل و مال اندوزی چسبید و در همه آنها را نیز باید تخته کرد ولی خودشان با یک کتاب انجیلی که در دست هر کشیش دیگری هم هست و پیدا میشود , به نزد پدرشان میروند!
و در سراسر کتاب اول ایشان ما آیات و نوشته های انجیل و مزامیر و تورات و عهد عتیق را میخوانیم که صد البته نه با تفسیر کلیسائی و واتیکانی بلکه با تفسیر ( اریک فون دنیکی ) یعنی با زاویه دید آقای اریک فون دنیکن نویسنده مشهور آثار ارابه خدایان , طلای خدایان , پیام آور گذشته های دور و غیره ...ایشان آیات را تعبیر و تفسیر مینمایند !!
که باید به جناب آقای رایل گفت : برادر من , این ره که تو میروی به ترکستان است ...
چرا که دیگر همکارانتان دوهزار سال است که این کتاب را جویده اند و خوردند و بالا آوردند و هیچ چیز از آن در نیامده که چنین افراد مفتخور و تن پرور و شارلاتانی از آب در آمده اند ی که حتی شما آنها را قبول هم ندارید.
و در قسمت دوم کتاب نیز بنابر استقبال مسلمانان تهی شده و جان به لب رسیده از اسلام و از جنایات حکام و رهبران دینی جاهل و فاسد از گفته های ایشان , آقای پیامبر خاتم لطف کردند و چند آیه قرآن را هم برای جذب مخاطب و پیرو بیشتر داخل کتاب خودشان آوردند و قید نموده اند !
که ما حیران آن هستیم که چرا در برخورد اول نامی از محمد و قرآن نیامده و پدران ایشان نیز از این شخصیت عجیب و این کتاب عجیب تر غافل بوده اند ؟!
( و همچنین بودا و بودیسم ها )
و ایشان در حالی مدعی وجود محمد و بودا در کنار عیسی و یحیی و زکریا و موسی در بهشت برینشان هستند که انگار اصلا به اختلافات بنیادی و اصولی در تعلیمات و آموزه ها و گفته های این افراد با یکدیگر و در ادیانشان دقت نکرده و زیر سبیلی آنرا رد کرده اند...!
چگونه محمد میتواند در کنار بودائی که بجای معاد معتقد به تناسخ و گردش روح میباشد بنشیند و گردن او را بجرم کفر و مخالفت با اصول دین خودش نریزد ؟؟!
یا آن جوانک خوش تیپ و خوش ریش و پشم شما عیسی را بجرم شرابخواری دمرو نخواباند و او را تعزیر نکند و حد نزند؟؟!
نکته دیگر در گفته های ایشان , ادعای برابری و یکسان بودن همه انسانها در راییلیسم هست ولی کماکان برتری قوم یهود و فرزند خواندگی خدایان قوم یهود را بارها تکرار میکنند و فقط این حق را از برای آنها میدانند و میپندارند !!
پنداری که بقیه ملل ساخته دست همان پدران هوشمند ایشان نیستند و از زیر بته عمل آمدند !؟
( با پوزش از دوستان اسراییلی و یهودی , من همیشه این نکته را به دوستان جهود و اسراییلی خود به خنده و شوخی نیز میگویم )
جناب آقای رایل من نفهمیدم چگونه یک قوم پر مدعای , بهانه گیر , مظنون و شکاک و مالپرست و آواره که حتی عرضه نگهداری خودشان و کشورشان را هم نداشتند و چندین بار برده دیگر اقوام و ملل شدند و خفت را با جان و دل پذیرفتند و در تعصب و خرافات دست دیگر برادران هم ادیان ابراهیمی خود را از پشت بسته اند , قومی برگزیده و منتخب میباشند و خدایان آنها را برگزیدند !؟
که به گواه تاریخ و اگر شما فقط حتی دستی بر کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت هم کشیده باشید , ایرانیان و یونانیان و رومیان از هر نظر و از هر زاویه که نگاه کنید نسبت به قوم یهود که پادشاه ما ایرانیان کوروش کبیر ناجی آنها شد و با بزرگواری و رحمت بیکرانش آنها را از بندگی رهاند , ملتی به مراتب شایسته تر و سزاوارتر و منظم تر و فهمیده تر و متمدن تری بودند.
که معلوم میشود خدایان و پدران شما درس تاریخ نخوانده اند و یا دچار بیماری و مشکل تبعیض و نژاد پرستی میباشند !
(( البته حمل بر جسارت و ناسپاسی از تلاش اندیشمندان یهودی نباشد , ایشان میزان ابتکار و اختراعات (که همه میدانیم بنابر احتیاج میباشد ) یهودیان که قومی محتاج و آواره بودند و شهر نشینی نداشتند را دلیل این برتری میدانند که باید توجه ایشان را به نکته تاثیر شهر نشینی و رفاه و تنبلی و میل به بیخردی حاصل از آنرا در نسلهای بعدی یهودیان جلب کنیم که شاهد آن باشند و این فرایند را نیز در آنها مشاهده کنند ! )
نکته بعدی میزان جهل و بد فهمی و بد دهنی این آخرین آخرین پیامبران , جناب کلود خان رایلی میباشد که با خشم و نفرت و جهل در کتاب خودشان به هموطنان و هم غربی های دیگر میتوپند و با تندی آنها را از رفتن به شرق و میل و اشتیاق به فلسفه شرقی بر حذر میدارند و منع میکند و در کمال وقاحت و جهالت و بی ادبی میگوید :
کجا میروید ؟
آنها ( شرقیان ) هیچ چیز ندارند و نداشتندکه به ما بدهند !
مگر آدمهائی که در گرسنگی هستند و با کمک ما زندگی میکنند چیزی برای گفتن دارند که به ما یاد بدهند ؟!!
پیداست که میزان برتری انسانهای ساخته دست موجودات هوشمند فضائی یا پدران ایشان , در برآمدگی شکم ها و قلنبگی کونهای پت و پهن مدل آمریکائی ایشان است و میباشد !!
که ایشان با بلاهتی کم نظیر به ریشه این فقر و بدبختی فعلی در شرق که همانا زیاده خواهی و جنایات پدران ایشان و خودشان میباشند اشاره ای نفرمودند !!
و نکته آخر , اشتباه ناشی از خودخواهی و غرور و بی خردی ایشان در نامیدن خودشان به آخرین پیامبر ( همان کلکی که محمد نیز زد ) میباشد که باید به ایشان گفت : مرد ناحسابی آخر آن ۱۲۴۰۰۰ نفر دیگر چه گلی به سر بشریت و انسان زدند که تو ادامه دهنده و خاتم آنها باشی و بخواهی بزنی ...!!؟
اما در آخر بسیار بسیار متاسف شدم ایشان نیز همانند پیشینیان غربی خود
(( که دیدیم چگونه در طی کمتر از سیصد سال از علم و دانش برآمده از شرق و رسیده به آنها , چنان بلای عظیمی ساختند که زمین و بشریت را تهدید به فنا و ویرانی میکند و چنان هیولائی درست کردند که دیگر نه خودشان و نه دیگران قادر به مهار و کنترل آن نمی باشند... و همینطور که شاهد میباشیم بزرگان و اندیشمندان غربی با ولعی احمقانه و حرص و آزی بی دلیل مشغول غارت تمام ذخیره های طبیعی و بهدر دادن آن و منقرض کردن گونه های جانوری و ویران کردن سطح زمین و بهم ریختن اکولوژی و چرخ حیات و زیست هستند و هیچ حرف حسابی هم به گوششان نمیرود ))
یکی دیگر از موقعیت ها و فرصت های ممتاز برای نجات انسان و زمین را با و با رفتاری عجولانه و نابخردانه و گفتاری برآمده از بی دانشی و تصوراتی دهاتی وار که ریشه در عدم تحصیلات منظم و رسوخ خرافات ناشی از زندگی در مدارس دینی و مذهبی در دوران کودکی ایشان دارد نیز به گند کشیده شد و یا لااقل لطمه ای سنگین و جبران ناپذیر به آن وارد آوردند ...
چرا که امروزه هر انسانی که حتی نیمی از نبوغ و ضرب هوشی انسان مد نظر و گفته شده ایشان را داشته باشد با اندکی تفکر و تحقیق به سادگی به نکاتی همچون آموزش جهانی و از بین بردن تسلیحات و محدود کردن ارتش و کنترل جمعیت از بین رفتن مرزها و جلوگیری از تخریب طبیعت , مهرورزی و عشق و پول و زبان مشترک و .....غیره پی میبرد و به راحتی میفهمد که انسان برای حفظ خودش و زمین باید چنین تمهیداتی را بکار ببندد و در این راه بکوشد.
زیرا به لطف ایشان و اجداد و اندیشمندان و عقلا و مخترعان و مکتشفان و سرمایه داران ایشان هیچ راه حل دیگری باقی نمانده و وجود ندارد ...!
[[ از دوستانی که عضو رائیل و از رائلیان هستند و پیرو ایشان میباشند تقاضا میکنم اگر نکته ای غیر منطقی و ناموجه و نادرست در این نوشته دیدند آنرا به من گوشزد کرده و با روی باز و با کمال میل از هر گونه گفتگوی دوستانه و مودبانه در اینمورد با آنها استقبال میکنم .]]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر