مردی که نمیتوانست و خودش هم نمیخواست رهبر باشد - 3
و این آقا که از رو کردن عکس زنش و ناموسش در تلویزیون کبود شد و میلرزید و کم مونده بود سکته کنه .....
از تجاوز به ناموس مردم و دختر و پسرهایی که به خاطر این آقا ناموسشون برباد رفت نه کبود شد و نه لرزید و نه اینقدر شرف و غیرت داشت که مثل صاحب اسمش پای حرفش وایسته و کشته بشه یا خودکشی بکنه تا این ننگ به دامنش نشینه ...
و جوانانی که نعره هاشون مصر و تونس و لیبی و سوریه و بحرین را لرزاند و از خواب بیدار کرد رو با مزخرف قانون و قانون گرائی خام کرد و دست خالی فرستادشون پیشواز گلوله و باتوم و مرگ و خون ....
و خودش هم معلوم نیست کجا قایم شده ؟؟؟
باز اون شیخک رفت که ثابت کنه ،بسیجی ها مرد هستند و ایراد و مشکلی ندارند و خوب میتونن .... بکنن... باز یه کاری کرد ....
و بعد آخرین خدمت خودش را به نظام کرد !
با نوشتن منشور سبز و مخروط ننگ سرسپردگی خودش را به جمهوری اسلامی ثابت کرد و بدست بوسی ولایت فقیه با قبول قانون اساسی رفت و اظهاربندگی کرد و حق فامیلی را بجا آورد و ......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر