سه‌شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۱

عملکرد احمدی نژاد در ۶ سال کاری و ۲ سال باقیمانده ( ۳ )

عملکرد احمدی نژاد در ۶ سال کاری  و ۲ سال باقیمانده ( ۳ )



 دکتر بنده خدا که واقعا و از ته قلب  و فقط برای خدمتگزاری به اسلام و مسلمین پیه این ریاست جمهوری رو به تنش مالیده بود دید که تابحال هیچ خدمتی نتونسته بکنه و نکرده و کمی که دقت کرد  دید که کار هاش جور در نمیاد و پیش نمیره...؟؟

آقا توهم زد و پیش خودش فکر کرد که یا چشمش زدن یا قفلش کردند !!

رفت به ننه اش گفت و به سفارش ننه اش هر چی اسفند و کندر و بوته و درخت بود را دود کردند  که شاید تاثیری بزاره  تا اون بتونه خدمتی بکنه , ولی فایده ای نداشت که نداشت.

تا مستر بین ( بچه های احمدی نژاد به مشایی میگفتند : عمو مستر بین )
یا همون اسفندیار رحیم مشایی که با یک رمال کار درست هم منقلی بودن  و اسفندیار که هم اونجا و به اتفاق همون رماله کارهاشو انجام میداد وعشق و حالشو میکرد , فهمید که احمدی نژاد دپرس شده و کنج خونه نشسته و با کسی حرف نمیزنه .


 
پس  دوستش رماله  را به محمود  معرفی کرد و بجاش امتیاز و مدیریت سازمان جهانگردی و توریستی رو گرفت....

 و دکتر هم  رفت پهلوی آمیرزا رمال و رماله گفت : توی فالت یکی هست که برات میزنه و جادو میکنه و همونه که کارتو بسته و گره انداخته تو کارهات , صبر کن  ...
آهان , بنظر میاد که جهود باشه ,  اهل کتابه ...  
 
محمودی اینو که شنید داغ کرد و مثل ترقه از جا پرید وآروم و قرار نداشت و 
میخواست بره دستور حمله به اسرائیل را صادر بکنه که خلاصه آرومش کردن و
به خیر گذشت ...

ولی  دکتر به فکر انتقام ازتمام یهودی ها و  جهودان و صهیونیست جهانی افتاد .


 
پس رفت کتابخونه ملی و تمام کتابها ی کتابخونه رو ریخت پایین و برد بالا که یه چیزی بر علیه اونها پیدا بکنه ...

 همه کتابها رو که خوند آخر همین چند تا کلمه را بیشتر نفهمید ؛ ( رایش -آشویتس - هیملر -گشتاپو -هلوکاست -نژاد برتر - نبرد من - آدولف -یهودی سرگردان ) و هر چی فکر کرد نفهمید که با این کلمات چیکار بکنه ؟
اما توی همین کلمات  فقط ازهلو کاست خوشش اومد  و چشمش را گرفت و نظرش رو جلب  کرد اونهم چون هلو دوست داشت فقط همون هلوکاست  رو فهمید .
*پس  برنامه ها رو ریخت و روز قدس و کنفرانس حمایت از فلسطین هم نزدیک بود و دکتر رفت برا ی نطق تو سازمان ملل , که  زد طاق طویله رو آورد پایین....!

از بیخ هلوکاست رو منکر شد!!
و در همانجا  خواهان محو اسرائیل از تمام نقشه های جهان شد !

 وخلاصه دق و دلی این دو سال رو همه رو ریخت روی میز و تحویل دنیا داد!

 یه حال درست به هر چی  صهیونیست و یهود و جهود و کلیمی بود داد و کلا و یکجا هم آبروی ایران را برد و آخ هم نگفت واومد پایین رفت یکراست رفت خونه و دمرو افتاد  و تخت گرفت خوابید.
 
* هنوز قیل و قال هلوکاست نخوابیده بود که یک شب حاجی بابای دکتر, محمود رو کشید کنار و گفت :
 پسر جان حواست رو جمع کن و حرف گوش کن ،تا الان سوار خر مرادی و کاروبارت خوبه و دستت به دهنت میرسه همت کن و سالی یه بچه بکار تا تخم و نژاد احمدی نژاد عالمگیر بشه.
احمدی گفت :جان بابا دولت قبلی جون کنده تا زندگی بهتر ،بچه کمترش بکنه , آنوقت من که رئیس جمهورم بیام و رابراه توله درست کنم که نمیشه...،

که حاجی گفت: تو خیره سر رو حرف پدر حرف میاری؟

 عاقت میکنم و قهر...
 
از فردا هیشکی تو خونه محمود را تحویل نمیگرفت!

اونهم که دید چاره ای نداره ,  برای آشتی کردن با حاجی هر جا که رفت در همه  سخنرانی ها حالا راجع به هر چیز که بود  , رو ول کرد وشروع کرد به زمینه سازی برای تولید نفوس مسلمین ومزایای بچه بیشتر داشتن (فرزند بیشتر،و حرص و جوش بیشتر و سکته زودتر) با وعده و وعیدهای عجیب و غریب و وعده پول نقد و ماهیانه و شیر خشک مجانی و ...


 
 خلاصه گندی زد که حالا حالاها عواقبش گریبانگیر مردم بدبخت زود باور هست .
ولی دکتر به عنوان حسن ختام دوره ۴ ساله اولش یک گند کم داشت !

تا این  که یه شب جمعه در یکی از مهمونی ها در خونه اقوام ،

دختر های عزب فامیل با دوره کردن دکتر سر به سرش گذاشتند و دستش انداختند و یکی از اون شیر پاک نخورده ها گفت : شما  با برداشتن موانع و آزاد کردن ورود
خانمها به استادیوم برای تماشای فوتبال , میتونید همه خانمها را مجذوب خودتان بکنید ورای آنها را برای دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری از آن خود کنید وبا اینکار خانمها هم  تمام مکانهای سخنرانی شما را هم پر جمعیت تر و دشمن شکن تر  میکنند و چشم خاتمی و چپی ها و راستی ها  و وسطی ها هم  از حسادت میترکه...

آقا باز محمودی جو گیر شد و از فردا توی سخنرانی هاش این مطلب را گفت... ،

که گفتن همانا عربده علماء و مراجع هم همانا ...

که کار محمودی شد,  دم به ساعت قم رفتن و عذر خواهی از مراجع تقلید و
غلط کردم ،ببخشید......تا دور دوم انتخابات نزدیک شد.//

هیچ نظری موجود نیست: