زندگی در روزگاری غریب و با مردمانی عجیب
یکرنگی ، کیمیا هست
و رقابت ، حسادت است
رک بودن , نانجیبی هست
و ترسیدن ، احتیاط هست
پس دروغ گفتن هم عین آب خوردن است......
تظاهرکردن و ادا در آوردن ، پیشرفت هست
و ریش ، معیار انتخاب و ارزش هست
و چرک بودن و کثیفی هم نماد یکرنگی و بیریائی هست...
در روزگاری که :
صداقت بلاهت است
و شجاعت هم حماقت است
و دانستن ،جرم است......
صداقت بلاهت است
و شجاعت هم حماقت است
و دانستن ،جرم است......
نگفتن ، محافظه کاری است
و ندزدیدن ، بی عرضگی هست,
و سیر بودن ، تعارف است
و گرسنه بودن دیگرعادت است.
و ندزدیدن ، بی عرضگی هست,
و سیر بودن ، تعارف است
و گرسنه بودن دیگرعادت است.
یکرنگی ، کیمیا هست
و رقابت ، حسادت است
رک بودن , نانجیبی هست
و ترسیدن ، احتیاط هست
پس دروغ گفتن هم عین آب خوردن است......
تظاهرکردن و ادا در آوردن ، پیشرفت هست
و ریش ، معیار انتخاب و ارزش هست
و چرک بودن و کثیفی هم نماد یکرنگی و بیریائی هست...
رفاقت ، خیانت است و
دوری ، دوستی هست و
محبت ، نایاب هست.......
دوری ، دوستی هست و
محبت ، نایاب هست.......
غیرت ، عتیقه هست
و کار کردن ، مال خر است
و کار کردن ، مال خر است
آنجاست که افیون ، دوای هر درد بی درمان است.
برادری به پول هست
برادری به پول هست
ویا برای جمعی دیدن اعدام و جنایت مهیج است
وبرای گروهی دیگر همراه با بیتفاوتی هست
وبرای گروهی دیگر همراه با بیتفاوتی هست
و یقین دارند که ؛ مرگ برای همسایه خوب است...
آنجا بی تردید , انسانیت رو به افول و نابودیست.
آنجا بی تردید , انسانیت رو به افول و نابودیست.
در میان مردمانی که :
زمانی پادشاه آنها کوروش بزرگ بود
ولی امروز به ریاست دلقکی رضایت میدهند!
زمانی پادشاه آنها کوروش بزرگ بود
ولی امروز به ریاست دلقکی رضایت میدهند!
به ملتی که از ترس گربه به آغوش پلنگ میروند !
به آدمیانی که اول ویران میکنند...
و بعد به آن کرده خود فکر میکنند !
و بعد به آن کرده خود فکر میکنند !
به هموطنانی که برای فراراز اشتباه خود ,
لجوجانه به همان اشتباه ادامه میدهند تا کم نیاورند!
لجوجانه به همان اشتباه ادامه میدهند تا کم نیاورند!
به مردمی که با دست خود خراب میکنند
و سپس از بیگانگان یاری میخواهند!
و سپس از بیگانگان یاری میخواهند!
با مردمی که روزی بزرگمهر را دانا خواندند
ولی از بدبختی امروز دانایشان محمد خاتمی است!
ولی از بدبختی امروز دانایشان محمد خاتمی است!
در زمانه و دورانی که از بی رهبری و قحط الرجال ،
ناچارا بدامان چون موسوی آویختند
و فرارش را تبدیل به حصر کردند!
ناچارا بدامان چون موسوی آویختند
و فرارش را تبدیل به حصر کردند!
به مردمی که حتی عقلشان به چشمشان هم نیست.
به انسانهائی که برای دیدن دار زدن انسانی دیگر
با پاکت تخمه , ساعتها در خیابان منتظر میمانند!
با پاکت تخمه , ساعتها در خیابان منتظر میمانند!
به ملتی که از دزد تقاضای کمک میکنند!
با مردمانی که تلفات سوانح رانندگی آنها ,
از هشت سال جنگیدن بیشتر است!
از هشت سال جنگیدن بیشتر است!
با ملتی که برای فرار از جهالتش ،
بمباران کشورش را توسط بیگانگان تنها راه رهائی میدانند!
بمباران کشورش را توسط بیگانگان تنها راه رهائی میدانند!
با مردمی که به دشمنانش احترام میگذارند
ولی به دوستان و آشنایا نش توهین روا میدارند!
ولی به دوستان و آشنایا نش توهین روا میدارند!
با مردمانی که برای بیگانه ای که هزاره ای پیش مرده... ,
بر سر قمه میزنند
و بر دوش زنجیر
و درمیان هم خیرات پخش میکنند !
بر سر قمه میزنند
و بر دوش زنجیر
و درمیان هم خیرات پخش میکنند !
با مردمانی که همه آنها ؛
لیاقت این مردم را همین آخوند ها میدانند,
ولی خودشان را ازآن مردم نمیدانند و نیستند !
لیاقت این مردم را همین آخوند ها میدانند,
ولی خودشان را ازآن مردم نمیدانند و نیستند !
به مردمی که به گوششان بیشتراز چشمشان باوردارند
وهر آن چه را که سخت تر شنیده اند , راحتتر میپذیرند!
وهر آن چه را که سخت تر شنیده اند , راحتتر میپذیرند!
با مردمی که بدبختی و نداری خودش را
به پیشرفت و موفقیت ترجیح میدهند!
به پیشرفت و موفقیت ترجیح میدهند!
با مردمی که با لبخند به پیش تو می آیند و ...
تورا با چشمان گریان ترک میکنند و میروند !
تورا با چشمان گریان ترک میکنند و میروند !
با مردمی که شادی تو مساوی با غم و اندوه آنان هست!
با مردمانی که گارسنی وفلاکت و بیکس مردن در غربت را...
به آزاد کردن و آزاد زیستن در کشورشان ترجیح میدهند!
به آزاد کردن و آزاد زیستن در کشورشان ترجیح میدهند!
ملتی که فرق ؛
شاه و ملا
و تاج و عمامه
و تخت طاووس و منبر چوبین
و خوشبختی ومصیبت
و سروری و نوکری
و توانگری و گدائی
را نمیدانند!
و مردمی که همیشه برایشان دیگری مقصر و گناهکار است!
شاه و ملا
و تاج و عمامه
و تخت طاووس و منبر چوبین
و خوشبختی ومصیبت
و سروری و نوکری
و توانگری و گدائی
را نمیدانند!
و مردمی که همیشه برایشان دیگری مقصر و گناهکار است!
وجماعتی که از طلب پوزش و جبران اشتباه هم هیچ نمیدانند!
چگونه روزگار را سر کنم و با که سخن بگویم ......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر