نمیدونم چرا این شعر شیخ بهایی برام همیشه تازه و دلنشین هست و هر وقت میخونم همون شیرینی اولین بار که خوندم برام داره
*همه روز روزه رفتن، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
*ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
*به معابد و مساجد، همه اعتکاف جستن ز مناهی و ملاهی، همه احتراز کردن
*شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن ز وجود بینیازش، طلب نیاز کردن
*به خدا قسم که آنرا، ثمر آن قدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
ا
ین شعر از شیخ بهایی عالم و فیلسوف و مخترع و اسلام شناس بزرگ همدوره با ملا صدرا و میر داماد و.. در دوره شاه عباس بوده . اون به این نتیجه رسیده من و شما به چی ؟
اون همه اون کارها و عبادات و واجبات رو در مقابل امید دادن بی ثمر دونسته بعد من بیام به احکام روزه و یا نماز جعفر طیار فکر کنم؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر