دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۹۱

سیزده ۵۹ ،قصه تلخی که جرات گفتنش پیدا شد

دیدبان لشگر ۲۱ حمزه ،داره با یه ۵۷ پیزوری ،برای خرج دانشگاه
بچه اش مسافر کشی میکنه ...//
بیسیم چی لشگر ۷۷ ،از سال اسم لشگرش ،رو پشت بوم ها داره
دیش ماهواره تنظیم میکنه، برای یه لقمه نون ...//
از جنگ فقط یه سالروزش مونده ...با یه رژه تو میدون آزادی ...
بایه شوی تلویزیونی ....میدونی چرا؟...قصه اش تلخه ....//
قصه ای که حتی جرات گفتنشو حتی بخودمون هم نداریم ....//
این دیالوگ بخشی از فیلم، سیزده ۵۹ به نویسندگی و کارگردانی
آقای سامان سالور هست (که به آقای ده نمکی پیشنهاد میکنم چندی
در خدمت ایشان به کار آموزی و حمل سه پایه دوربین بپردازند تا روش
ساختن فیلم درباره جنگ را بیاموزند و مزخرفی مثل اخراجیها نسازند )//
قسمتی که صابرهمرزم سید جلال که در عملیاتی مجروح شد و بیست و
چند سال در کما بود و بعد از بیست سال که چشم باز کرد و بهوش آمد//
با صحنه سازی میخواستند که سید جلال ازحقیقت بعد از جنگ وسرنوشت
شوم خودش ودوستانش سردرنیاورد و.....از خود کشی منصرفش کنند.//
این فیلم تنها گوشه ای از حقیقت وعاقبت، باقیمانده رزمندگان فریب خورده
هشت سال دفاع مقدس جنگ تحمیلی ،خیالی هست .//
جنگی که که بسیجی های بیست ساله ای که آنزمان یا در صلب پدرشان
بودند و یا در پیاز ،امروزفقط با بستن چفیه و نوحه خواندن و ادا درآوردن
خود را وارث ارزش های خیالی جنگ میدانند .//
جنگی که جز ویرانی و کشته و معلول و مجروح و شیمیائی و موجی و
نکبت و ذلت هیچ چیز دیگری برای مردم نداشت .//
و بجز بانیان و جانیان و عاملان و گرداندگان آن هیچکس رحمت و یا
نعمتی در آن ندید .//
شاید هستند معدود کسانی که بدنبال فرموده بانی جنگ ،حضرت امام راحل
(جنگ رحمت و نعمت است )اینک در بهشت زهرا و یا گورستانها به دنبال
رحمت مرگ و نعمت مردن میگردند .//
اما با اجازه از آقای سالور میتوان آخر این فیلم را به واقعیت نزدیکتر کرد
و رزمنده اسلام را بر لب پرتگاه برای خودکشی نبرد ،تا با التماس دخترش
که نقش همسرش را بازی کرد ،و به به خط شدن و احترام نظامی گذاشتن
دوستان معتاد و مارگیر و قهوه چی و پاچه خوار و رانت خوارش دلخوشش
نکرد و مطلب را آنقدر ساده ندید ،و آن فریب خوردگان را آنقدر هالو و ابله
تصور ننمود .//
اگر کسانی که هنوز خود در این کمای ۲۰ ساله هستند ،و یا فرزندان کسانی
که قربانی این سیاه بازی شدند ،و در ICU و CCU تحت مراقبت هستند،
بهوش بیایند//
و مردم هم جرات گفتن این قصه تلخ را به هم بکنند و از مسولان و بانیان آن
علت تلخی آنرا بپرسند و پیگیر شوند //
مطمئنا کام بانیان آن تلختر و روزگارشان سیاهتر و آخر این قصه برایشان بدتر
و دهشتناکتر و خونینتر میگردد .//
و آنوقت باید این فیلم را به کسانی که مردانه جنگیدند ومردانه پرسیدند و
مردانه انتقام این فریب بزرگ را گرفتند ،،تقدیم کنیم .//
تا اندکی از تلخی و ننگ این قصه کاسته شود .//

هیچ نظری موجود نیست: