از ما فرزندان خود دلشاد باش ،ای ایران
کسانیکه این شعر زیبا و ساده و پر معنا ،که از استاد عباس یمینی شریف است ،
و فکر میکنم کتاب فارسی دوم ابتدائی بودرا بیاد دارند ومیدانند که همه ما آنرا
یکباراز بر، پای تخته سیاه برای همکلاسی ها خواندیم؛
ما گلهای خندانیم | فرزندان ایرانیم | |
ایران پاک خود را | مانند جان می دانیم | |
ما باید دانا باشیم | هوشیار و بینا باشیم | |
از بهر حفظ ایران | باید توانا باشیم | |
آباد باش ای ایران | آزاد باش ای ایران | |
از ما فرزندان خود | دلشاد باش ای ایران |
و فقط خواندیم وطوطی وارآنرا از برکرده بودیم،و همانطور طوطی وارهم
خواندیم و خواندیم ....//
اما خوب میدانم که ایران اصلا وابدا از ما فرزندانی که نه دانا بودیم و نه
هوشیار که غرق در غفلت بودیم و چشم هم داشتیم و بینا نبودیم و جلوتر
از نوک دماغمان را ندیدیم.//
و ایران را نه تنها آبادتر و آزاد تر (چون بود ) نکردیم ،بلکه اسیر و
ویران و بنده آخوندها کردیم،، دلشاد...! که دلخون است .//
و سنگ پاها ی همه جا نه فقط قزوین هنوز هم میگویند:
نه ،منحرفش کردند ودزدیدن وازهمه چیزوازهمه جا می آورند و،اه ولش کن،//
وایران بانو بهیچوجه دلشاد نیست و سالهای سال است که نمیخندد چرا که
با آنهمه فرزندی که از دست داد وهنوز هم میدهد، دلخون و جگر سوخته
و نالان و گریان است.//
و حتی هنوزهم با لجاجت و بلاهت تمام تمام توانائی زیاد خود را نه
برای حفظ ایران بانو که برای،توهین وتهمت وتلافی مصرف میکنیم.//
مام میهن ،ایران بانو ،ببخش مرا که فرزند خوبی نبودم ......ببخش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر