اگر فرزند شما یا یکی از نزدیکانتان به صراحت بگوید که خداناباور شده است، رابطهی شما با او چه تغییری میکند؟
اگر خداناباوری او ناشی از عقل و وجدان باشد، یعنی خداناباوری قشری نباشد، رابطهی من با او تغییری نمیکند.
همانطور که ایمان افراد به دو دستهی ایمان قشری و ایمان معنوی تقسیم میشود، خداناباوری نیز به دو دستهی خداناباوری قشری و خداناباوری معنوی تقسیم میشود.
خداناباوری قشری زادهی هوا و هوس و گریز از تکلیف اخلاقی و دینی و حاصل مسؤولیتناپذیری است. اما خداناباوری معنوی حاصل حس انسانی و آگاهی به کثرت شرور در عالم و نیافتن خداوند در عقل و وجدان است و نیز حاصل مشاهدهی قتل و ظلم و تعدی و خونریزی به اسم الله و دین است.
وجدان چنین فرد خداناباوری او را به انکار خدا و اسلام و خدای ادیان دیگر سوق داده است؛ او خداناباور معنوی است.
■ و پرسش آخر اینکه، برای خوانندگان خداباور و خداناباور مجلهی ما چه توصیهای دارید؟
به آنها میگویم که در این دوره و زمانه که تروریسم، نزاع قومی، دیگریستیزی و از خود بیگانگی سکهی رایج شده است، آنچه ما به شدت به آن نیاز داریم دین نیست، بلکه ارزشهای اخلاقی، بازگشت به وجدان و عشق و پرورش ارزشهای انسانگرایانه است.
هویت انسانی ما اکنون بر اثر سیطرهی هویتهای پوشالی و غیر حقیقی مانند هویت دینی، مذهبی و قومی و مانند آن گرفتار بحرانی حقیقی شده است.
پس از آن که برای ما ثابت شد این هویتها پوچ و پوشالی است، باید به هویت حقیقی خود باز گردیم و آن همانا هویت انسانی است.
ما پیش از آن که مسلمان، شیعی یا خداناباور باشیم، انسانایم.
گفتوگوی یک عالم دینی با خداناباوران
http://www.radiozamaneh.com/262390
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر