پنجشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۱

من خود حسینم و ۷۲ نفر رو به کشتن دادم ، هنوز .......

من خود حسینم و ۷۲ نفر رو به کشتن دادم ، هنوز .......
بهشتی ،در بهشت رو زد و یه فرشته نره غول ،لای در بهشت رو باز کرد و گفت : کیه ؟ چی میخوای ؟
 
بهشتی گفت: من آیتالله بهشتی هستم و شهیدان ایرانی که در راه حق واسلام و امام حسین شهید شدن آوردم ،لطفا در رو باز کنید که بیان تو .....
 
 
دربان بهشت با پوزخند گفت : برو بینیم بابا ،حال داری .....تق ...در بهشت رو بست .!!
 
مطهری هم رفت و همینطور و مفتح هم رفت و همینطور .......
 
بهشتی و مطهری و مفتح، حیرون پشت در بهشت مونده بودن و نمیدونستن که به شهیدان ایرانی چی جواب بدن !!
 
که مطهری تیز بازی در آورد و رو به چند هزار شهید ایرانی که که به وعده بهشت کشته شدن و یه لنگ پا مونده بودن گفت : برادران ، خبر دادند که بزودی خود آقا امام خمینی هم میاد ، یه چندی صبر کنید که با آقا بهشت رفتن یه صواب دیگه ای داره ...و منتظر موندند./
 
بعد از ۵۰۰ هزار نفر شهید جنگ ، خود آقا با یه جام خالی تو دستش پیداش شد ..... بهشتی و مطهری و مفتح و اینا زودی دویدند جلو و آقارو کشیدن کنار و جریان رو بهش گفتن که آقا اخمی کرد و گفت : لکن خاک بر سرتان بکنند که لیاقت اداره یک دستگاه نانوائی رو هم ندارید، و عباشوزد زیر بغلش و رفت دم در و در زد و دوباره یه فرشته نره غول لای در رو باز کرد و گفت :کیه ، چیکار داری ؟
 
آقا گفت : لاکن من بنده حقیر خداوند تبارک و تعالی روح الله خمینی هستم و بیشتر از ۶۰۰ هزار نفر ،شاید هم بیشتر از آن باشد که ،من به آنها وعده دادم که اگر در راه خدا و اسلام عزیز کشته بشن ، لاکن شهید حساب میشوند و به بهشت میروند ، را آوردم پس تا این صهیونیست های جهانخوار نیامدن مارو راه بدین به بهشت دیگه .........
 
 
دربون بهشت گفت : پس خمینی که میگن توئی و سری تکون داد و محکم در رو بست ......//
 
خلاصه آقا و همه نگران و درمانده پشت دیوار بهشت نشستن که ببینند فرجی میشه .....که یهو در بهشت باز شهد و دوتا از همون فرشته ها زیربغل یه جوونی که لباس عربی تنش بود و دستش و زیر بغلش پراز پرونده و پوشه و فایل و کاغذ و اینها بود رو گرفتن و آوردن جلوتر و پرتش کردن رو خاک و خل و رفتن تو و در رو بستند .!
 
جوانک عربه ، بلند شد ، مشغول تکوندن خاک لباسش شد ومیخواست کاغذ هارو که پرت وپلا شده بود رو جمع کنه ....
 
بهشتی به آقا گفت : آقا غلط نکنم این باید منشی یا دفترداری ، چیزی ، کاره ای ،تو بهشت باشه کمکش کنیم شاید پارتی باز کرد و تونست مارو بکنه تو بهشت ...خلاصه دویدن و اینور و اونور و کاغذ هارو جمع کردند و دادن دست اونو که یهو عربه پرسید شماها کی هستین و با اینهمه آدم اینجا چیکار میکنید ؟
 
آقا دوید جلو و گفت : لاکن ، سلام من خمینی هستم و اینها شهیدانی هستند که برای سیدالشهدا امام حسین کشته شدند و منم به یاری خداوند به آنها وعده بهشت دادم ، دستم به دامنت جوون یه کاری کن که اینها بروند هر چه زودتر به بهشت که آبروی من میرود .........
 
عربه یه نگاهی به اینها و به خیل جمعیت منتظر کرد و پوزخندی زد و گفت : بد بختها ، من خود امام حسینم
که ۱۴۰۰ سال پیش ۷۲ نفر رو تو کربلا به کشتن دادم ،، هنوز دنبال پرونده اش دارم میدوم و راهم نمیدن ،بعد تو با این همه آدم میخوای یه کله بپری تو بهشت ......برو جلو بابا برو جلو که حالا حالا ها باید بدوی و برو تو نوبت و تو صف وا یستا .........

هیچ نظری موجود نیست: