چهارشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۹۴

شرمندگی فاطمه از شوهرش علی بن ابیطالب

                           شرمندگی فاطمه از شوهرش علی بن ابیطالب


داشتم کتاب بیت الاحزان شیخ عباس قمی را میخواندم به روایتی برخوردم  که حیفم آمد دوستان و مخصوصا برادران و خواهران دیندار و دینمدار را از شنیدن و خواندن آن بی نصیب بگذارم و از این فیض الهی محروم کنم !

پس لطفا شما هم یکبار این روایت را بخوانید و به نتیجه گیری من هم دقت کنید و بعد خودتان قضاوت کنید ؛


           
شرمندگی فاطمه از همسرش


[[ از ابوسیعد خُدري نقل شده:


روزي حضرت علی (ع) گرسنه شد و به حضور فاطمه (س) آمد و گفت:


اي فاطمه! آیا طعامی در نزد شما هست تا بخورم.


 فاطمه (س) عرض کرد:

نه، سوگند به خدائی که پدرم را به مقام نبوت گرامی داشت، و تو را به مقام وصایت
اکرام نمود، چیزي از غذا در نزد من نیست، و دو روز است غذا نداریم که اگر چیزي از غذا وجود داشت، تو را بر خودم و برپسرانم حسن و حسین (ع) مقدّم میداشتم.


 علی (ع) فرمود:


اي فاطمه! جرا به من خبر ندادي تا غذائی براي شما تهیّه کنم؟


فاطمه (س) گفت:


یا اَبَا الْحَسَنِ اِنّیِ لَاَسْتَحْیِی مِنْ اِلهِی اَنْ اُکَلِّفَ نَفْسَکَ مالا تَقْدِرُ عَلَیْهِ
 اي ابوالحسن! من از خدایم شرم میکنم که ترا به چیزي که قدرت بر آن نداري تکلیف کنم.]]


نتیجه گیری : اینطور که پیداست علی دو روز در خانه نبوده ( حالا در جنگ بوده یا پی موعظه مردم بوده یا بدنبال حق خلافتش رفته بوده یا رفته بوده ششصد نفر را در یکروز گردن بزند یا چنان در مسجد و در حین مناجات در عبادت غرق شده که یادش رفته دو روز به خانه برود , یا رفته که دختران عمر و ابابکر را خواستگاری کند خدا میداند و خدا ...) و حالا پس از دو روز به خانه آمده و به همسرش دختر پیامبر میگوید : گرسنه هستم و چیزی بده بخورم ...!

زن او یعنی دختر پیامبر به عادت قرآن و پدرش بدون هیچ دلیلی شروع به قسم خوردن میکند !


( این نکته نشانگر آن است که یا از شوهرش میترسیده که فکر کند او دروغ میگوید و یا سابقه گفتن دروغ به شوهرش را داشته و برای آنکه او حرفش را باور کند)


و بعد از کلی قسم و آیه میگوید که چیزی برای خوردن نیست و برای آنکه عشق و محبت خودش را به او نشان بدهد میگوید :


اگر غذا داشتیم حتی از شکم بچه ها حسن و حسین میزدم و میدادم تو بخوری و لابد حسن و حسین هم بخاطر دو روز گشنگی در آن اتاق از حال رفته بودند ... !


در حالیکه قانونا باید فاطمه خانه را بر سرش میگذاشت و یقه شوهر بی خیال و بی فکرش را میگرفت و میگفت : مرد حسابی معلوم نیست دو روز کدوم گوری بودی و من را با دوتا نونخور ول کردی و رفتی و حالا اومدی خونه غذا هم میخوای ؟!


یا الله بلند شو بریم خونه بابام تا من تکلیف خودمو و این بچه ها را با تو روشن کنم , تازه مهر خودم رو هم میزارم اجرا ....


که ما فکر میکنیم چون فاطمه زن بساز و خانواده دوستی بوده و چنین نکرده!!


 اما واقعا نباید یقه علی را گرفت و گفت :


مرد ناحسابی تو خجالت نمیکشی دو روز زن و بچه را بدون اذوقه و خرجی و گرسنه در خانه میگذاری و میروی ؟  

     
به تو هم میگویند مرد ؟


الهی که آن دینت به کمرت بزند , زن و بچه واجب تر هستند یا موعظه یکمشت تازی نفهم شتر پرست ؟


زن و بچه واجب تر هستند یا جهاد در راه خدا و حفظ دین ؟


آنهم کی ؟ دختر و نوه های رسول الله را ؟


انموقع هنوز ایران را فتح نکرده بودید و قزوین را نمیشناختی که بگویم :


رو که رو نیست و سنگ پای قزوین است , مرد بی فکر بعد از دو روز بیخبری یک کاره آمده خانه تازه طلب غذا هم میکند!!


آخر چطور مردی که به فکر زن و بچه خودش نیست و دو روز آنها را در خانه تشنه و گشنه ول میکند و میرود میتواند به فکر مسلمین و امت مسلمان باشد ؟


تازه آقا میگوید : چرا به من نگفتی تا برایتان غذا بیاورم !!


مرد حسابی , حتما باید زن به تو بگوید تا خرجی بدهی ؟


خودت نمیفهمی و عقلت به اینجاها نمیرسد که حتما زنت باید بگوید ؟!!


تو که از وضعیت خانه خودت خبر نداری چطور ادعای مسلمانی میکنی ؟!


آدم اینقدر بی فکر و بی لیاقت ؟ حیف دختر پیامبر خدا که نصیب تو شده ...حیف !


دروغگو , چطور تو ادعا میکنی که علم غیب داری و از عالم اسرار باخبری , ولی نمیدانی که در خانه خوراکی نداری و دو روز است که زن و بچه ات نان خالی هم نخوردند ؟!


 ولی فاطمه برای آنکه شوهرش را خجالت ندهد و یا تیکه کلفتی بار او کند باز هم با قسم و آیه به او میگوید : 


 ای بابای حسن و حسین . من از خدا خجالت میکشم  به تو بگویم که خرجی و غذا بده چون میدانم تو عرضه و قدرت و جربزه این کارها را نداری و وقتی میدانم تو چنین کاری نمیتوانی و نمیکنی , پس چه بگویم ؟!


البته شیخ عباس قمی نگفت که بقیه ماجرا از زبان ابوسعید خدری چه شد و علی از چه راهی توانست شکم زن و بچه خودش را سیر بکند ؟


و آخر و عاقبت اینکار به کجا رسید ؟!!


حال قضاوت با خود شما ...


و بهتر است برادران و خواهران دیندار علی دوست به جای فحش دادن به من و تهمت زدن به اینجانب و نفرین کردن بنده اول ثابت کنند که اگر :


یک : این روایت درست است پس این همه ادعا در مورد علی و علی علی گفتنشان چیست ؟


دو : و اگر این روایت اشتباه است که خاک بر سرتان بکنند که با خواندن این مهملات وقت خود را تباه میکنید و غلط میکنید که ما را به احادیث و روایات حواله میکنید...


بهتر است تا بیشتر از این آبروی شما نرفته و سکه یک پول نشدید بروید این مزخرف را از صفحه ۴۷ کتاب مزخرف بیت الاحزان آن مرتیکه شیخ عباس قمی پاک کنید ...این هم آدرس :


 http://www.b-entezar.ir/1392/12/16/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%82%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%87
 
من به دوستان میگویم حتما حتما این کتاب را دانلود کنید و بخوانید و بدانید که بنابر احادیث و روایات ؛

خواندن این کتاب نور چشم و قوه باء را افزایش میدهد...

 و از نخودچی برای بیرون روی ( یا همان اسهال )  نافع تر و موثر تر است...  

و اگر همزمان آنرا با دم کرده پشم دم شتری که باد فتق دارد ، جرعه جرعه بنوشید
 و بخوانید  هفتاد هزار ملائک از راه کانال کولر وارد خانه شما میشوند...

 و اگر آنرا دمرو بخوانید تمام جن و شیاطین خانه  شما بابا قوری میگیرند و کور میشوند.... 

و از ابن دولدول پشم آبادی نقل شده که :

به یبوست مبتلا نشود آنکه این کتاب را کامل بخواند و نخندد ...!




هیچ نظری موجود نیست: