چهارشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۹۱

گذر از مراحل مابین ، بودم تا ......................شدم

گذر از مراحل مابین ، بودم تا ......................شدم


مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
       
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا

زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای

رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای روکه ازاین دست نه‌ای

رفتم وسرمست شدم وزطرب آکنده شدم

گفت که توکشته نه‌ای درطرب آغشته نه‌ای
 پیش رخ زنده کنش کشته وافکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

گول شدم هول شدم وزهمه برکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

گفت که شیخی وسری پیش رووراهبری

شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم

در هوس بال وپرش بی‌پروپرکنده شدم

گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو

زانک من ازلطف وکرم سوی توآینده شدم

گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن

گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم

چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم

چونک زدی برسرمن پست وگدازنده شدم

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم

اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

صورت جان وقت سحرلاف همی‌زدزبطر

بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو

کمد او در بر من با وی ماننده شدم

شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم
 کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم

شکرکند چرخ فلک ازملک وملک وملک

کز کرم وبخشش اوروشن بخشنده شدم

شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق

بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم

یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

از توام ای شهره قمردرمن ودرخودبنگر

کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

باش چوشطرنج روان خامش وخودجمله زبان

کزرخ آن شاه جهان فرخ وفرخنده شدم


هیچ نظری موجود نیست: