جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۹۱

آتش پرست .....

آتش پرست .....

در اعماق یک غار ،

واز دل تاریکی و ظلما ت حا کم بر آن ،

که تنها نور فسفری چشمان کفتاران و گرگهای گرسنه ،

که بر کف نمور و بدبوی غار درهم میلولیدند ،

میدرخشید و پیدا بود و دیده میشد ،

و تنها گاهی صدای زوزه و ناله دردآلود کفتاری ،

که از برای بی احتیاطی یا زیاده خواهی ،

کفتاران دیگر پا یا دمش را گاز گرفته بودند ،
 
سکوت وهم انگیز غار سیاه را میشکست ،

صدای دیگری نبود و خاموشی بود و سکوت ....... ،

ناگهان خفاش پیر که بالهایش را همچون عبا بدور خودش پیچیده بود ،

و معلق و آویزان به سقف غار چسبیده بود ،

پرو با لی زد و جیغی کشید ،

و به پروانه که به لهیب آتش برافروخته در شب ،

عاشقانه سینه میچسبا ند ، گفت : آتش پرست ..........

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آفرین ادامه بدید

Unknown گفت...

از شما دوست ناشناس ممنونم ، واگر منظورتان این نوشته باشد فکر میکنم تا همانجا کافیست ، ادامه آن تحقیر خفاش پیر میباشد که دیگر دوستان گوی سبقت در آن از ما ربوده اند . / پاینده و تندرست باشید