جمعه، بهمن ۲۰، ۱۳۹۱

گزارش خبرنگار ما از صد سال بعد و تقویم آن زمان ........!!

گزارش خبرنگار ما از صد سال بعد و تقویم آن زمان!

 
 
 
پسر احمدی نژاد که پدرسوخته مثل پیازی میمونه که از با مشت سر سفره دیزی کوبیدن و لهش کردند و شکل ابوی در آمده ، و با اون مو نمیزنه ، طی مصاحبه ای با سایت صراط ثابت کرد که توهم و بلاهت و کودنی ، ارثی هست و از طریق DNA از پدر به پسر انتقال پیدا میکنه و گفت :

[[ نمیدونم 100 سال دیگه مردم در مورد احمدی نژاد چی میگن؟ شاید روز بزرگداشت احمدی نژاد رو توی تقویم داشته باشیم....!! و همچنین
استدلال دوستانی که احمدی نژاد و لاریجانی را کنار هم قرار می دهند شبیه کسانی است که می گفتند علی و معاویه امت اسلامی را به تفرقه کشاندند و هر دو از دین خارجند و البته تیغشان تنها بر سر علی فرود می آید!! ]]

در همین راستا خبرنگار ما با ماشین زمان به صد سال آینده سفر کرد تا گزارشی از نقطه نظر مردم صد سال دیگه نسبت به پدر مهدی احمدی نژاد
تهیه کند و برای ما بفرستد ،
متن این گزارش چند لحظه پیش بدست ما رسید که همانطور برای شما نقل میکنیم :

خبرنگار ما : آقا سلام ،میشه بفرمایید شما احمدی نژاد را میشناسید ؟

آن مرد : بله ، بله معلومه که میشناسم ...مگه کسی هست که نشناسه ....بهترین باز کننده چاه های فاضلاب و مستراح همین احمدی نژاد هست و خانم بنده همیشه از همین مارک استفاده میکنه ، واقعا معجزه میکنه ........با اجازه !!

(( خبرنگار ما با مراجعه به سوپرمارکت سر کوچه آن را یافت و قول داد در بازگشت برایمان سوغاتی بیاورد ))

خبرنگار ما : تصمیم گرفتم کسی را پیدا کنم که از طبقه تحصیلکرده و دانشگاهی باشد ،که مردی را با عینک ته استکانی کمی کچل و بغلش پر از کتاب در جلوی در دانشگاه پیدا کردم و پرسیدم :

آقا میشه بفرمایید شغلتون چیه و آیا احمدی نژاد را میشناسید ؟

مرد دوم : بله با کمال میل ،خوشحال میشم که کمکتون کنم ، من استاد دانشگاه هستم و بله ، احمدی نژاد را خوب میشناسم ،پرنده ای هست لاابالی و انگل که در لانه پرندگان دیگر تخم میگذارد و جوجه او پس از تولد تمام تخم ها و یا جوجه های دیگر را از لانه بیرون میریزد تا تمام غذای مادر را ببلعد و حتی گاهی شده که مادر میزبان خود را هم بلعیده است ،البته در گذشته های دور صد سال قبل اسم آن پرنده فاخته بود ولی بعد ها به احمدی نژاد تغییر پیدا کرد ، سایه شما کم نشه ، لطف عالی مستدام ....با اجازه .....!!

(( خبرنگار پس از بهت به سر در دانشگاه نگاهی میکند و میبیند نوشته ؛ دانشگاه آزاد [ رشته رفتارشناسی انگلی در جانوران ] ))

خبر نگار ما : پس از این دو شکست تصمیم گرفتم از افرادی که نمای مذهبی دارند بپرسم که تنها شخص مذهبی که دیدم خانمی با مقنعه و با مایو دو تکه در حین بیرون آمدن از استخر بود که از او پرسیدم :

ببخشید خانم ،آیا شما مذهبی هستید بااین شمایل وآیا احمدی نژاد را می شناسید؟

خانم محجبه مایو پوش : لکا شرحنا صدری و لکم قال گفتی من لسانه ، با درود به تمام ارزشها ، بله ....من جز گروه مرتجع خواهران کبری هستم که آخرین گروه پاسدار حرمت حجاب و ارزش ها هستیم که حتی همینجوری که میبینید با حجاب اسلامی وارد استخر میشویم و روسری و مقنعه را از خودمان جدا نمیکنیم ، بله ما مراسم احمدی سوزون و احمدی کشون را هم هر ساله به یاد جنایتی که احمدی نژاد در تقلب انتخاباتی در حق آقا موسوی ( عج ) که خداوند هرچه زودتر ازو دفع حصر بکند تا ظهور بفرمایند ، کرده ، در هر خرداد ماه این مراسم را برای لعنت فرستادن به آن ظالم متقلب اجرا میکنیم ، میدونید سنت اجدادی هست و باید حفظ بشه ، که همراه با دایره دنبک و همخوانی دیگر خانمهای محجبه انجام میشه که میخونیم :
احمد احمدو ...وا ی وا ی ...احمدی نگو بلا بگو ، سنگ در خلاء بگو ....احمدی انی انی ، برداشت سنگ نیم منی .........

خبرنگار ما : خیلی متشکرم ،ممنونم از مصاحبه ......فرار ...!!

خانم محجبه مایو پوش : وا یستا آقا.........وایستا تا بقیه اش رو بگم ...کجا در میری ..........

خبر نگار ما : حدس زدیم که در کتب درسی باید اسمی از اون برده باشند و بچه ها بدونند ...برای همین گشتیم و در پارکی چند بچه از چهار تا دهساله را دیدیم از اونها پرسیدم :

سلام بچه ها ....چه بچه های نازی ....بچه ها بگین ببینم شماها احمدی نژاد را میشناسین ؟

دختر بچه نازی که موهاش رو خرگوشی بسته بود جیغی کشید و گفت ماما ن و فرار کرد ...پسر بچه پنج ساله ای که شورتک پاش بود با چشمانی از حدقه درآمده به خودش شاشید .....چندتا بزرگترهاشون هم با اخم انگشت وسطی رو به من نشون دادند و رفتند .....تنها پسر بچه ای که کچل بود و رو سرش جای چند تا شکستگی بود ما ند گفت : اگه ده چوب اخ کنی بهت میگم ، و وقتی بهش قول دادم که میدم گفت :

من که نمیترسم و هر وقت کار بدی میکنم و ننه ام میگه الان احمدی نژاد میاد میخوردت اصلا نمیرم زیر میز قایم بشم ،این حرفها ، خرافاته که برای ترسوندن ما بچه ها از خودشون در میارن و واقعیت نداره احمدی نژاد و لولو خور خوره و خلخالی بچه خور ووو ..... همش حرفه .......

خبر نگار ما : تو مدرسه چی ؟

پسر بچه تخس : تو مدرسه هم موقع زنگ تفریح اگه بخواهیم کسی رو اسکول کنیم مثل بچه خرخونا ، رو کاغذ مینویسیم احمدی نژاد و میچسبونیم پشتش ،یا بخواهیم به همدیگه فحش بدیم میگیم پدر احمدی نژاد ،یا آبجیتو سگ روسی با احمدی نژاد بگ .........

خبر نگار ما : بسه ...بسه متشکرم ...ازت خیلی ممنونم ....دیگه بسه ....

پسر بچه تخس : هی یارو وایستا بینم ،ده چوب من چی میشه ...در نرو ....وا یستا میگم ...بچه ها بگیرینش ........

خبرنگار ما : پس از دادن ساعتم بجای ده چوب ،چون پولهای تو جیبم را اصلا قبول نکردند ، تصمیم گرفتم که از طریق مراجع معتبر و قانونی
و دولتی پیگیر این قضیه بشوم ...پس از تقلا و پرس و جوی زیاد توانستم با تلفن وقت ملاقات پانزده دقیقه ای از استاد تاریخ دانشگاه بگیرم و به دانشگاه مربوطه که بسیار بزرگ بود رفتم ،ودر حین رفتن دختر خانمی نشسته بر نیمکت که غرق در مطالعه کتابی بود نظرم را جلب کرد
و برای آزمودن شانس صحبت کوتاهی با او کردم و پرسیدم :

خانم محترم ببخشید که مزاحم شما و مزاحم مطالعه کردن شما میشم میتونم پرسشی از شما بکنم و امید به جواب دادن شما داشته باشم ؟

خانم محترم : ای آقا مگه شما در دبیرستان واحد درسی پاسخگوئی خودتان را پاس نکردید ،آن که یکی از مهمترین رشته های درسی و واحدهای لازم برای ورود به دانشگاه هست !! البته از لباس های شما و شکل ظاهری پیداست که از اهالی اینجا نیستید ...خیلی ببخشید پرچونگی کردم..بفرمایید در خدمت شما هستم ، هر پرسشی دارید بپرسید ......

خبرنگار ما : ممنونم ،شما احمدی نژاد را میشناسید و تا بحال اسمش بگوش شما خورده ؟

خانم محترم : بله آقای عزیز ...یک فصل از مواد درسی ما هست و من پایان نامه ام احمدی نژاد بود ...من دانشجوی سال آخر زیبائی شناسی هستم و تخصصم را در قسمت نقش زشتیها بر اخلاق یک جامعه هست ،احمدی نژاد واژه و کلمه ای هست که درست قطب مخالف زیبائی ها تعریف میشه و کلا به هر چیز بسیار زشت و پلشت و پلید در این علم احمدی نژاد میگویند و ........

خبرنگار ما : خیلی ممنونم ،بسیار متشکرم ...ودر حالیکه آن خانم با دهان باز به من نگاه میکرد به طرف ساختمان اصلی دانشگاه دویدم و پس از پرس و جو و با کمی انتظار در اتاقی مملو از کتاب بر روی صندلی و روبروی پیرمردی لاغر و استخوانی که حتی ابروانش که روی چشمانش را گرفته بود به سپدی برف درآمده بود و موهای سفید آشفته و فرفری مرا یاد عکس انیشتین انداخت ،که ناگهان با صدائی قوی و رسا که مرا میخکوب کرد گفت :

جوان پانزده دقیقه بیشتر وقت نداری پس از وقت و زمان خودت ، بهترین استفاده را بکن ....بفرمایید ......!

خبرنگار ما : استاد با تشکر از لطف بزرگی که در حق من کردید ،میخواستم بپرسم که آیا شما احمدی نژاد را میشناسید و آیا نام این شخص در تقویم های امروزی هست و یا روزی به نام او نامگذاری شده است ؟

استاد پیر : بلی او بزرگترین شخصیت منفی تاریخ سیاه کشور است که از لحاظ شخصیتی با شخصیت هایی همچون ضحاک و شاه سلطانحسین و آقاخان نوری در یک رتبه تاریخی هستند که متاسفانه برای جلوگیری اشاعه بدآموزی و شرم از ننگ آن روزگاران زیاد نامی از وی و خیانت و بلاهتش در ویرانی ایران آنزمان نمیبریم و یادآوری نمیکنیم .....،

و قسمت دوم پرسش شما ،در هیچ تقویم دولتی هیچ نامی از آن پلشت برده نشده ،فقط در بعضی از تقویم های مخصوص افراد پایبند به سنتها که بطور خصوصی چاپ میشود ،روز ٢٨ اسفند ماه را که روز پاکی و پاکیزگی منتظران نوروزی میباشد در قسمت دعای نابودی اهریمنان ،نامی هم از وی برده میشود و در اجتماع امروزی نیز در موا رد منفی محاوره ای مردم عادی نیز کاربرد هایی دارد ......،

اگر شما دانشجوی رشته تاریخ هستید و برای پایان نامه خودتان این اطلاعات را میخواهید حتما قید کنید که این یاوه گوئی را پسر آن پلشت کرد که سال بعد از گفتن آن ، مبتلا به جنون گاوی گردید و سقط شد ،حتما قید کنید که تاثیر بسزائی در پایان نامه شما دارد ...

پسر جان وقت شما تمام است و من هم کلاس دارم ...

تندرست و آگاه باشی ......... بسلامت .//

هیچ نظری موجود نیست: