یک کارخانه که محصولات ساخته مردم یک شهر که زندگی مردمش به آن وابسته هست تصور کنید ، بنابر عللی پیچیده مدیریت آن کار خانه متحول و تمامی رؤسای آن تغییر میکنند و مدیر و رهبر جدید شخصی را برای نظارت و ریاست هیات رئیسه تعین میکند و پشت او با هر قیمتی میایستد و آن شخص هم مدیر را پدرمعنوی خودش میداند و از جان دوستتترش دارد .//
بر اثر بی لیاقتی و دشمنی و یا دستور ، آن کارخانه ویران ،کارگران فقیر و بیچاره و زندانی و یا توسط سگهای آن مدیر دریده و کشته شده اند ،محصولات کارخانه و مال مردم آن شهر تاراج شده و غارت کردند و دزدیدند و در جواب میزنند و میکشند.//
آن شخص با طرفداری از مدیر و کارکرد او با تمام قوا به خدمتگزاری مدیر پرداخته و در جواب هر پرسشی میگوید :
((حفظ نظام و مدیریت این کارخانه از همه چیز برایش مهمتر است ))
و هشت سال در مقام ریاست هیا ت روسا ،بی توجه به نتایج و عواقب همچو نوکری فرمان های مدیر را بی چون و چرا اجرا میکند و مدیر در چند نوبت مدیریت و حفظ کارخانه را مدیون وی و کارکرد وی میداند و میگوید .//
مدیر میمیرد وآن شخص وابسته به آن مطرود میشود ولی جنایت وغارت ادامه دارد .//
پس از بیست سال و گذشت روزگار و حوادثی در موقعیتی از آن شخص میپرسند که تمام اینها از کارکرد شما و خدمات شما در دوران مدیر اول است ، وی هم از آن دوران با دوران طلائی یاد میکند و جوابی نمیدهد و برای ریاست دوباره هم کاندید میگردد !!//
هواداران وطرفداران وی که اکثرشان هم درآن دوران طلائی یاد شده بدنیا نیامده بودندبی هیچ منطقی میگویند ، آن شخص در جنایات و تاراج و خرابی دست نداشته و یا بی اطلاع بوده ؟ آیا عقل سلیم این را باور میکند ؟
اگر میدانسته که شریک جنایت و مجرم است و باید در دادگاه محاکمه شود ؟
اگر نمیدانسته که باز هم مجرم است ،چرا که ندانسته شریک در جنایات و فجایع بوده ؟
اگر میدانسته چرا سکوت کرده و آن دوران برایش طلائی بوده ؟
اگر نمیدانسته ،که احتمال آن بسیار بسیار کم و بیشتر به دروغ میماند ، چطورریاست کرده و چرا رئیس بوده ؟ و چرا آدم به این نادانی را باید دوباره رئیس کنیم ؟
حالا شما قاضی ؛آن مدیر ،خمینی / آن شخص ،میر حسین موسوی /آن کارگران مردم ایران /و آن کارخانه ،کشور ایران هست ، شما چه حکمی برای آن شخص در نظر گرفته و اجرا میکنید ؟
و طرفداران آن شخص را چگونه میبینید و ارزیابی میکنید ؟ با شماست .//
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر