شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۳

اگر پنج پیامبر الوالعزم در ایران بودند و زندگی میکردند ...

    اگر پنج پیامبر الوالعزم در ایران بودند و زندگی میکردند ...




تابحال فکر کردید که اگر پنج پیامبر الوالعزم که اکثر جمعیت جهان پیرو آنها هستند در حال حاضرایران بودند وزندگی میکردند چه آخر وعاقبتی داشتند وچکار میکردند؟

آدم : اگر این وضعیت و زندگی فرزندان خودش را در دود و آلودگی و پارازیت و فقر و تورم و تصادفات و ... مشاهده میکرد ولی بیتفاوتی آنها را میدید , یا از دست آنها  و خونسردی شان خودکشی میکرد و یا برای اعتراض به وضعیت موجود جلوی ملجس شورای اسلامی خود سوزی میکرد و خودش را به آتش میکشید .


ابراهیم : به جرم شکستن بتها و توهین به ادیان دیگر در زندان اوین ممنوع الملاقات و منتظراعدام بود و یا بعلت آب نداشتن ماشین های آتش نشانی تهران در آتش نمرود میسوخت و خاکستر میشد .... 


موسی : بعلت خشک کردن دریا ها , جمهوری اسلامی خشک شدن دریاچه اورمیه را به او نسبت میداد و فردا در رسانه ها از دستگیری و اعدام یک جاسوس یهودی اسراییلی صهیونیست که برای ضربه زدن به نظام دریاچه اورمیه را خشکانده مینوشتند و در اخبار آنرا اعلام میکردند .


عیسی : بعلت مداوا  و شفای مجانی بیماران و کور ها و زنده کردن مرده ها  بخاطر شکایات مکرر جامعه پزشکی و دارو سازان  و مسئولین بهشت زهرا , دادگاهی میشد و در آخر , در حین خروج از دادگاه یکی از پزشکان با فامیلشان به صورتش اسید میپاشیدند و با موتور فرار میکردند .


محمد : با دیدن وضعیت مردم و حکومت آخوندها و اعمال احکام اسلامی , صبح تا شب و شب تا صبح در خانه پای کامپیوتر مینشست و در پایگاه های اجتماعی دنیای مجازی و در زیر پستها و لینکها با نام مستعار کامنت میگذاشت و نظر میداد تا به دیگران ثابت کند که دین اسلام این چیزی نیست که آخوندها میگویند .


اما چند پیامبر دیگر :


نوح : بعلت گران شدن چوب , کار کشتی اش نیمه تمام میماند و تمام چک هایش برگشت میخورد و با شکایت طلبکاران به زندان می افتاد و منتظر عفو رهبری میشد.

لوط : با احمدی نژاد به نیویورک و  دانشگاه کلمبیا میرفت و با او به تکذیب وجود همجنسگرایان در ایران میپرداخت .


ایوب : با دیدن وضعیت و این گرانی و تورم و درآمد و خرج زندگی کاسه صبرش لبریز میشد و یا از عصبانیت سکته میکرد و میمرد و یا دست زن و بچه اش را میگرفت و  به خارج فرار میکرد .


یعقوب : وقتی که کور شد پسرانش او را به میدان فوزیه و یا توپخانه میبردند و به گدائی و یا اسفند دود کردن و آدامس فروختن وادارش میکردند.


یوسف : بجرم رمالی و کف بینی و تعبیر خواب و فال قهوه و فریفتن زلیخا و دختران  و زنان دوران محکومیتش را در قزل حصار میگذراند .


هارون برادر موسی : با قارون یک اختلاس چند میلیاردی میکردند و به کانادا فرار میکردند و ویلای چند میلیون دلار میخریدند .


خضر : بجرم رهبری و تحریک کردن دراویش گنابادی و تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت ملی دستگیر و به اعدام محکومش میکردند .


یونس : با تجربه و آشنائی با جانوران دریائی , یا مسول شیلات کشور میشد و یا مدیریت  پخش و فروش و صادرات خاویار ایران به اروپا را قبول میکرد و بگردن میگرفت  . 


داوود : پس از چند آلبوم و کنسرت زیر زمینی و چند بار دستگیری در ایران 
طاقتش تاق میشد و به لوس آنجلس فرار میکرد و با اندی و کوروس همکاری میکرد و آواز میخواند. 
  
   

هیچ نظری موجود نیست: