یکشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۲

آخر وعاقبت یک جنبش اصیل مردمی اما مظلوم , به همت مدعیانی کج خیال و بی خرد

آخر وعاقبت یک جنبش اصیل مردمی اما مظلوم , به همت
مدعیانی کج خیال و بی خرد  



هرچند تصمیم داشتم که در مورد  اصلاح طلبان  و مدعیان سبز چیزی نگویم و ننویسم , اما با کاری که این عجولان و نابلدان و افراطی های سرگشته , با اسم و رسم و نام  یک جنبش بزرگ و اصیل و پاک ایرانی کردند وچگونه آنرا بازیچه امیال و هوس ها و خیالات  واهی خود کردند وبا تصمیم گیری های نابجا و نادرست آنرا قربانی یک چانه زنی و یک امر مجهول در یک معامله سیاسی بر سرتقسیم قدرت نمودند فدا کردند , نتوانستم تحمل کنم و مینویسم که :

چهار سال ادعا کردند که همانند روز اول و با همان قدرت و محبوبیت هستند , که در فراخوان های  کودکانه و بیهوده برای سوت زدن ویا  درپیاده روها  قدم زدن هم , نتیجه ای نگرفتند و با بیتفاوتی مواجه شدند و چنان آنرا لوث کردند که با شنیدن کلمه فراخوان خیلی ها کهیر میزدند .


چهار سال , اصلاح طلبان انکار کردند و با هرزبانی گفتند و نوشتند و نیش زدند و فریاد کردند که ما از اول سبز نبودیم واصلا سبزنیستیم و سبز را نمیشناسم و از آنها گریختند ,  ولی این مدعیان به دامن آنها چنگ زدند و آویزان شدند و هرجا خودشان را با آنها معرفی و آشنا میکردند و آن حرکت مردمی را به مشتی نظافتچی نسبت دادند .

چهار سال این مدعیان کج فهم , در عالم توهم هماهنگ شدند و هماهنگ کردند و انتخابات ها را تحریم کردند و جیغ و داد راه انداختند  و جنجال کردند , ولی  در روز انتخابات اولین افراد,  رهبران و متفکران و بزرگان آنها بودند که پای صندوق ها حاضر  شدند و رای دادند و طرفداران و مدعیان سبزهم زدند به کوی علی چپ و سرشان را در برف فرو بردند .



چهار سال همه رنگها را سبز دیدند  و به هر رنگی , رنگ سبز مالیدند ,  و حتی در خیال و وهم ,  این رنگ ارغوانی آخر را هم سبز دیدند  چون که میخواستند سبز ببینند.......... اما همه سبز ها را  زرد و خشک کردند .

چهار سال هر معترضی را به خودشان نسبت دادند و و هر حرکتی را از وجود خود شان دانستند و و از بی رهبری به هرکسی که گفت سبز ی هم سبز است , چسبیدند و برایش هورا کشیدند و لقب و سمت و منصب دادند و با فراری دادن  او ,دوباره برای سید مستتر و محتصر, اشک اندوه ریختند و شعر نو گفتند و ما استاده ایم بهم حواله میدادند .

چهار سال با فدائی و چپ کمونیست و جمهوری خواه لائیک و ملی  و مذهبی  و هرهری  و موج سوار و تجزیه طلب وساندینیست ها و خمر های سرخ و اولاف پالمه و پاتریس لومومبا و  آشنا و غریبه  همصدا و همراه شدند ( فقط با مجاهدین خلق ائتلاف نکردند ,که آنهم مجاهدین خلق  بهشان روی خوش نشان نداد )  و به کس و ناکس آویزان شدند وآخر هیچ ....و  اینک مطرود و منزوی شاهد قرائت و اظهاربرائت وزیران بنفش سبز فقط برای کسب رای اعتماد از مجلس هستند.

چهار سال , تمام  مخالفان و دگر فعالان را با خیره سری و به سبک و روش انقلابیون سال ٥٧  متهم و محکوم و بی حرمت کردند  و آنها را نا لایق و ترسو و بی برنامه نشان دادند و با آنها مخالفت کردند و آنها  منفعل ساختند و با فخر ادعیه آمدن و آوردن رحمت و شوکت برای آنها را داشتند , و حالا به پیشنهادات و شرایط پور محمدی برای بازگشت به ایران فکر میکنند و می اندیشند .

چهار سال نقش اپوزیسیون را بازی کردند و خودشان را در قالب آن نشان دادند و جا زدند , که چه ؟ اصل و شالوده تفکر و تحرک رهبرانش  (( حفظ نظام به هر قیمت و با هر هزینه ای ...)) را جهانی کنند.  

چهار سال با کمک امداد های غیبی سایتی راه انداختند که کارش شمردن روزها و کم کردن شبها از سال و ماه بود و همیشه همگام با برادران ناگهان از یک منبع ناشناس خبر نشستن و ایستادن و رفتن و ماندن های بی پایه و بی سند و مشکوک همراهشان  را در بوق و کرنا میکردند و هوار راه می انداختند که چه نشستید؟

 او که هنوز ننشسته و ایستاده گفت : کتاب فلان را آب پز کنید و آنرا صبح  ناشتا با تحمل و گذشت و مدارا و فقط در حالت ایستاده بخورید  و بلند بگویید ,ما هنوز ایستاده ایم ....... 

چهار سال تمام  با اخبار سرما خوردن و عطسه کردن این خبرنگار دربند سبز و گرفتن و آزاد کردن آن وبنگارهمراه سبز ومقالات  علمی و بیولوژیک از اعتصاب غذای ٢٥٠ روزه مهدی مرتاض و سند و دلیل زنده ماندنش را با استناد به کتب طب الکبیر و حوایج الشنبلیله و تشریح آناتومی بدن و تقسیم اعتصاب غذا ها به خشک و تر و نمدار و مرطوب  و کویری و بهاره ...,
همگام با نشریات داخلی بر روی اخبار خیانت ها و نجاسات احمدی نژاد ماله میکشیدند و آنها را تحت الشعاع این اخبار مهم خودشان  [ مهدی خزعلی ] قرار میدادند و فعالیت و مبارزه میکردند .

چهار سال حتی یکبارهم از خودشان نپرسیدند و یکبار منطقی فکر نکردند که چرا آن رهبر همراه راه امید سبز رخ نمی نماید؟
و چرا یک اعتصاب غذای خشک و خالی نمیکند؟
 و چرا مجامع بین المللی اصلا به حبس و حصر و استتار او توجه نمیکند  و اهمیتی نشان نمیدهند؟
و چرا هیچکدام از یاران و همراهان فابریکش حتی اسمش را هم بر زبان نمی آورند؟
و چرا همه آنها!  در مورد او ,غیبتش و سلامتیش اینچنین آسوده خاطر و فارغ  بال و مطمئن هستند که لام تا کام هیچ نمیگویند ؟


چهار سال نشستند تا انتخاباتی دیگر شود و بروند و رای سبز به جنس ارغوانی بدهند و اصلاح طلبی را از لجنزار خیانت و رذالت بیرون بکشند و به کرسی بنشانند و تمام زور خود را زدند و بر همه حرفهای پیشینشان ریدند و تمام گذشته را نفی کردند و تمام تخم مرغ ها را در سبد کسی گذاشتند که پس از پیروزی آنها را اوباش و اراذل و فتنه لقب دهد  و بنامد....!
 و آن خیزش ناب و اصیل و مظلوم مردم را به لطف بلاهت این مدعیان کج خیال ,  کشمکش خیابانی بخواند.....!!
 وآنرا نه برای کسب امتیاز و مقام یا برای شام و مجلسی  سر ببرد , نه , بلکه فقط این نام باقیمانده را برای خوشامد حسین بازجو زیر پا له کند وبه صدای له شدنش بخندند ,  بخندند......

تا اینطورآنها را مصرف کند و درآنسوی پل و آخر این راه , اینگونه از آنها بهره ببردو استفاده کند ....  

و این جماعت متوهم , رنگ خورده , رنگ شده ,بی سر و اشکم و یال و دم و بی در و پیکر را در آخرین سودائ خام و محالش یعنی شمردن باقی روزها و کم کردن شب ها از ماه ها و سالها به امید آمدن کسی که آمدنش با نیامدنش هیچ توفیری ندارد,  دلخوش  کند و رها سازد ...... افسوس .  
    

هیچ نظری موجود نیست: