شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۳

وحشیانه ترین وغیر انسانی ترین شکنجه جمهوری اسلامی در زندان اوین

وحشیانه ترین شکنجه جمهوری اسلامی در زندان اوین

 

در مورد زندان اوین و شکنجه های متداول و رایج در آن حرفها و شایعات بسیاری وجود  داشته و دارد , چه از دروغ مسخره شام خوردن شاه فقید در حین دیدن شکنجه انقلابیون و خرابکاران از پشت شیشه ! و یا چه در مورد حقیقت سر بریدن بره آهو جلوی چشم زندانیان سیاسی و کباب کردنش توسط سعید امامی و فلاحیان و برادر حسین تواب ساز...

اما اخیرا ماه‌نامه «نسیم‌بیداری» در ویژه‌نامه نوروزی خود به انتشارخاطراتی از سید محمود دعایی، مدیرمسول روزنامه اطلاعات پرداخته و ایشان از یکی از غیر انسانی ترین نوع شکنجه در زندان اوین در زمان ریاست مجنون قصاب و زنگی مست اسدالله لاجوردی پرده برداشتند .


                   

بهتر است ماجرا را که از زبان خود ایشان نقل شده بخوانید :


[[ اولین روزی که ما به زندان‌ها رفتیم، پدیده خیلی عجیبی دیدیم؛ وقتی زندانیان از بند‌ها برای هواخوری بیرون می‌آمدند، ابتدا به صف می‌شدند و همه دسته‌جمعی شروع می‌کردند سرود «خمینی ای امام» را خواندن که ما متوجه شدیم مرحوم لاجوردی این دستور را صادر کرده  ‌است. ]]

منبع خبر : http://www.parsine.com/fa/news/184908/دستور-شهید-لاجوردی-به-زندانیان-اوین-برای-خواندن-اجباریخمینی-ای-امام

یعنی این لاجوردی بالفطره و ذاتا شکنجه گر بوده و انگار خدا او را با آن چهره کریه که به هر جانوری شبیه بود جز انسان برای چنین کاری آفریده بود و الحق که فقط در این آفرینش خودش شاهکار کرده بود و سنگ تمام گذاشت.


   

 دنیای یک زندانی محدود به دیوار شده و جز دیوار چیزی نمیبیند و تکرار دیدن دیوار دیوار دیوار در زمانی که هر دقیقه آن به اندازه یکساعت طول میکشد و زمان نمیگذرد , خودش از هر شکنجه ای طاقت فرساتر و درد آور تر است و تنها دلخوشی و امید یک زندانی  محدود به وقت غذاو حدس در مورد آن میشود و هواخوری هم که تنها راه و وسیله برای دق نکردن  و  تنها مانع و بازدارنده زندانی برای خودکشی نکردن و نکشتن خودش میباشد.




حالا شما تصور کنید که قبل ازشروع  زمان محدود هواخوری که زندانیان برای آن لحظه شماری میکنند و بیتاب آن هستند و بسرعت برق و باد هم میگذرد و تمام میشود , مجبورت کنند که باید اول  جلوی سلول خودت بایستی و سرود خمینی ای امام را بخوانی تا  ....


وا  مصیبتا , چه بر سر آن زندانی بدبخت می آمده و چه کشیده و آن مادر مرده چه عذابی را متحمل میشده ؟


یعنی کسیکه ,  نه بخاطر مرتکب شدن قتل و جنایت و یا دزدی و شرارت ((  یاد آوری جرم ,  خود مایه تسلی خاطر و تسکین درد دل و مسبب روحیه گرفتن و  تحمل چهار دیواری برای مجرمین و تبهکاران و اشرار محسوب میشود))

و نه بخاطر کلاشی و کلاهبرداری و اختلاس , بلکه بخاطردانستن و فکر کردن و اعتراض کردن به  شخصی که برخلاف عرف رهبری جامعه رفتار کرده و به عهد خودش پایبند نبوده و خلاف وعده های داده شده خودش عمل کرده , و او با آن شخص مخالفت کرده وهمین جرم او محسوب شده و به زندان افتاده و بخاطر همان همه شکنجه ها و توهین ها و تحقیر ها  و سختی ها را تحمل کرده ....

 مجبورش بکنند و مجبور شود که بیاید برای هواخوری سرودی که سراسر تملق و مدح و تمجید و ستایش از همان شخص باشد را با صدای بلند بخواند , وای .......

یعنی شکنجه ای از این بدتر و وحشتناک تر و غیر انسانی تر داریم ؟

هر چند که باز بنابر گفته دعائی :

[[   ما هم بعدا که با زندانیان صحبت می‌کردیم، زندانیان می‌گفتند ما در دلمان می‌گفتیم: «خمینی ای امام، کارت شد تمام»]]

هیچ نظری موجود نیست: