یکشنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۱

بد پوششی ، تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است ! ( 1)

بد پوششی ، تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است !
 
وحید یامین پور(مجری صدا و سیما) از تجاوز جنسی دفاع می کند! »
[[سایت خبری راه کارگر ـ وحید یامین پور(مجری صدا و سیما) در وبلاگ شخصی اش نوشت: «بدپوششی تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است!» این مجری صدا و سیما جمهوری اسلامی، تجاوزات جنسی را نتیجه بدپوششی زنان دانست.... ]]
 
 
... دکتر حاج وحید خیس عرق از خواب پرید ، دهنش خشک خشک بود و زبونش به سقش چسبیده بود ، هیپوفیز و هیپوتالاموسش خیلی درد میکرد و روی قشر خاکستری مغزش جای کبودی و چنگ و گازگرفتگی دیده میشد و پرده روی غشا مغزش هم پاره شده بود و خونابه باریکی از کنارش بیرون میزد.....
 
 حاج وحید همونطوریکه تو رختخواب نشسته بود سعی کرد بخاطر بیاره که چه خوابی دیده و چه اتفاقی براش افتاده که ، هیپو تالاموسش تیر کشید و دردگرفت...... ،
 
دکتر دوباره تو جا ولوو شد و آروم آروم صحنه ها جلوی چشمهاش جون گرفتند .......
 
حاج وحید با عجله وسایلشو از تو استودیو ضبط جمع کرد و تو دلش به مهمون برنامه برای خنگ بودنش و طول کشیدن ضبط برنامه تا این وقت شب فحش میداد و لعنت میفرستاد و با عجله از برو بچه ها خداحافظی کرد و از در صدا و سیما زد بیرون که یادش افتاد ماشینو گذاشته تعمیرگاه و امروز بدون ماشین آمده بود .//
 
این وقت شب هم که اتوبوس دیگه نداریم و مجبور که با تاکسی برگرده ولی کو تاکسی ؟؟؟؟
 
ماشینها از تو خیابون با سرعت میگذشتند و دکتر حاج وحید هنوز پاشو نذاشته بود تو خیابون که یه ٢٠٦ آلبالوئی که سه تا دختر توش نشسته بودند روسری هاشون رو فرق سرشون بود و صدای موزیک هم رو
ولوم آخرش بود و تو تاریکی هم رنگ قرمز روژ لباشون هم دیده میشد جلو پاش ترمز زد و یکی از دخترها رو به حاج وحید گفت :
 
کجا میری جیگر این موقع شب ؟
 
خجالت نکش جونی ، بگو میرسونیمت .........
 
حاج وحید با بی اعتنائی روشو کرد اونور و هیچی نگفت .
 
یکی دیگه از دخترا گفت : میمیرم برای برادرا ی ارزشی خجالتی.......
 
: هی برادر همه چی ردیفه ها ...آبکی ..تلخکی ...ا کسی ... رقص و عشق و حال ...
 
دکتر بازم چیزی نگفت و زیپ شلوارشو تا آخر کشید بالا و اونو سفت چسبید .
 
: شاید پولکی باشه ....برادر چند میگیری سه تارو راه بندازی ......
 
که دکتر حاج وحید دیگه طاقت نیاورد و فریاد زد :
 
برید گم شید کثافتا ، مگه خودتون برادر و پدر ندارید ..... پس مونده های طاغوت ...جرثومه های فساد , مزدورهای جنگ نرم ،عوامل استکبار جهانی ، نوکرهای صهیونیست جهانخوار .........براندازهای بی حجاب ...عروسک های بزک کرده غرب .......
 
ماشین و دخترا ناپدید شده بودند ولی دکتر حاج وحید باز داشت فحش میداد ........
 
دکتر حاج وحید چشماشو باز کرد و دید که اونها رفتند ،تمام بدنش میلرزید ....خیلی ترسیده بود .
 
از استادش حاج صباح شنیده بود که این دخترا با بد حجابی چه جوری به آرامش روان و مغز مردها تجاوز میکنند و اولش با چه حرفهایی جوانان متدین و ارزشی رو اغفال میکنند ......
 
خود حاجی که چند بار مورد تجاوز همین جور دخترا قرار گرفته بود و تجربه داشت میگفت یه بار جوری به آرامش روانش تجاوز کردند که تا یک هفته دمرو نمیتونست فکر بکنه و مجبور شده بود بره انگلیس تا تمام اسباب و آلات تناسلی مغزشو و روانش رو شستشو بده و ترمیم کنند ........
 
حاج وحید خیلی ترسیده بود یه آیه الکرسی خوند و به خودش فوت کرد .
 
یاد خونه افتاد ، حتما همه نگرانش بودند ، دوباره یه دستی به زیپ شلوارش کشید و از سفت بودن کمربندش مطمئن شد... ،
 
دوست داشت الان تو خونه پا ی کامپیوترش نشسته بود و بقیه
مقاله بمب ناپالم و بخاری نفتی دبستانهای ایران رو مینوشت و پوز لاشخور های وطنفروش رو بدجوری به خاک میمالید که به مسولین محترم نظام که ضامن امنیت و آسایش شهروندان درجه دوم محترم هستند , توهین نکنند و فحش ندهند... ،
 
همین امنیتی که حالا هست از صدقه سر همین مسوولین محترم و دلسوز نظام هست و این نق نقو ها الکی نشستن و فقط بلدند نق نق بکنند و زر بزنند ......
 
یه پیکان مدل قدیمی که همه جاش بتونه کاری بود از دور با فقط یه چراغش نور بالا پایین زد ، حاج وحید دید که راننده اش یه زن میانسال چاق که یه دستمال هم دور مقنعه اش انداخته بود, هست.....
 
 دکتر حاج وحید سرشو که خم کرد ، چشمش به چشمهای هیز زنه که افتاد خودشو عقب کشید هیچی نگفت .....
 
راننده گفت : برادر ،داداش کجا ؟؟؟؟
 
حاج وحید هیچی نگفت و روشو کرد اونطرف .....
 
راننده یه مشت لیچار و فحش داد و گازشو گرفت و رفت .....
 
دکتر حاج وحید یه نگاه کرد دید پشت صندوق عقبش نوشته ؛
حجاب نه مصونیت است ، نه محدودیت ، اجباری هست که بزور میخوان تو پاچمون فرو کنند ....
 
دکتر حاج وحید نفس عمیقی کشید و یه دوتا قل هو والله خوند و به درو برش فوت کرد و دوباره منتظر ماشین وایستاد ........

هیچ نظری موجود نیست: