یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۹۱

امام نقی (ع ) و برادر کور و نابینایش ثقیل

امام نقی  و برادر کور و نابینایش ثقیل

شبی از شبهای بعد از محرم امام نقی (ع ) و برادر کور و نابینایش ثقیل در کوفه  بالای پشت بام بودند

 و با دید مبارکشان خانه همسایه را می هیزیدند......

ناگاه ثقیل سراز گریبان برآورد  و شیون بپا کرد....

امام نقی(ع ) که قلبی لطیفتر از گل داشت گفت :

برادر جانت بقربانم ..چته ؟؟
ثقیل با ناله گفت :

برادر خود نیک میدانی که تورم ۲۳ % شده ومن با زوجه سومم هنوزیه آنتالیای خشک وخالی هم نرفته ایم ....

 شب عید هست وبرادرزادگان تشنه لبت برای خرید عید ,
به سیتی سنتر دبی کمتر راضی نمیشوند و نیستند! 

 اگر از ان کیسه زر های بیت المال ......
حضرت نگاهی به زغالهای قرمز و گل انداخته منقل کرد

 و سر به آسمان برد، فریاد برآورد :

 ای عنبر ... ( عنبر بر وزن قنبر غلام جدش علی )

آن بساط را بیاور......

نقل است از محمد باقر محفلی که ؛

 فردای آنروز ثقیل برای حمل کیسه های زر ,

مجبور به قرض کردن پالان الاغ از طویله دار امام شد.
نقل از کتاب داستان مستان شهید منبرریشدل

 در باب حدیث (کی بخوره از داداشم بهتر)

امام نقی (ع )

هیچ نظری موجود نیست: