دوشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۹۲

تربیت بچه در خانواده یک آخوند روشنفکر و باادب و با فرهنگ

تربیت بچه در خانواده یک آخوند روشنفکر و باسواد و با فرهنگ



آخوند هادی غفاری رفیق محمد رینگو ،

در خاطرات و مدح  خانواده  خودش در کتاب هادی غفاری کیست گفته  :




 در خانواده ما سه عنصر نمايان بود,
 
از همه مهمتر دينداری خانواده بود, 

 يک خانواده دينداری که دينشان روشن فکر و همراه مردم است.

عنصر دوم عنصر سواد و فرهنگ روز بود. ....

عنصر سوم عنصر مردم دوستی بود ...

من نوجوان بودم۱۲سال داشتم.

در محله ما يک سيد پيرمردی بود که با گاری نفت می­آورد ونفت را در منبع خانه خالی می کرد.
 
پدرم در حياط نشسته بودند.

 در زدند گفتم: بله؟

گفت: سيد نفت فروش ....

گفتم : نفت داريم نفت نمی خواهيم او رفت.

پدرم گفت کی بود؟

 گفتم نفتی بود .

پدرم سيلی به صورتم زد که چرا از مردم با لحن بی ادبانه ياد کردم.!!

بايد می گفتی آقای نفتی بود ، در کوچه !!




                                 دقت کنید، 

 پدر نفهم یک خانواده روشنفکر با ادب و با سواد و با فرهنگ آخوندی 

تنها بخاطر گفتن :

 نفتی بود.... ،

با سیلی به صورت یک نوجوان ١٢ ساله زده........ ،

که صد البته نوش جانش و حقش بود.
 
 اما ما باید ازاین نکته یک درس بزرگ بگیریم ،

که اگر خانواده روشنفکرومردم دار وباسواد و با ادب وبا فرهنگ آخوندها دست بزن 
دارند و بخاطر یک جواب بی منظور سیلی  به صورت یک نوجوان ١٢ ساله میزنند,

ببینید خانواده هائ متحجر و آدمفروش و بی چاک و دهن و امل و عقب افتاده آخوند ها دیگر چیست؟

 چه زجری میکشند زن و بچه آنها ........... !!

۸ نظر:

ناشناس گفت...

آخرین عکس کروبی

http://salehat.ir/index.php/component/content/article/84-news/khabar-vijeh/131-1389-11-27-18-06-52

Unknown گفت...

دوست عزیز ، این عکس مربوط به دوسال پیش است و منهم در باره آن لینکی نوشتم .//

از اظهار لطف شما ممنون و سپاسگزارم

ناشناس گفت...

مصدق السلطنه قاجار چه کسی هست ؟ (1 )
دربار قاجار به دو بخش طرفدار روس و انگلیس تقسیم شده بود که درباریان طرفدار این دو گروه برای حفظ ثروت و قدرت خود در مقابل هوسهای ناصرالدین شاه نوکری دو سفارت خانه
روس و انگلیس را در بست پذیرفته و تمام اخبار مملکت و در بار را در اختیار این دو سفارت خانه قرار میدادند . این دو سفارت خانه مناطق امنی هم داشتند که منطقه قلهک در شمال تهران در
اختیار انگلیس ها و منطقه چیذر که ان هم در شمال تهران است در اختیار روسها بود و وقتی یکی از این نوکر ها در خطر قرار میگرفت به ان مناطق فرار میکرد و به تعریف قجر ها (بست ) مینشست
ان وقت هیچ کس حتی ناصرالدین شاه جرات نداشت به ان شخص کوچکترین صدمه ای بزند .
این دو دسته درباریان برای عوام فریبی و مردم داری همیشه یک جنگ ساختگی با اربابان خود راه میانداختند تا مردم عوام و بی سواد را هوادار خود سازند بنابر این برای عوام روشن شدن این که اینها
خدمت گذار هستند یا نوکر بسیار مشکل بود اما اگر کسی در زمان شاه به خود زحمت میداد و کتاب های خاطرات درباریان زمان ناصر الدین شاه را میخواند هر دو دسته را به خوبی میشناخت .

ناشناس گفت...

(2)
در زمان قاجار ها که هیچ کس صاحب زمین نبود و زمین ها مال ارباب ها و ملایان قدرتمند بود ، شاهان قجر برای گرفتن مالیات از زمین ها یا واگذاری آنها به ارباب جدید و برای سر شماری رعیت که
با زمین واگذار میگردید ( به طور مثال میگفتند یک پارچه آبادی با ۶۰ سر رعیت که این ((سر )) واحد شمارش رعیت بود ) اداره ای با نام استیفا داشتند که تمام دهات و سرزمین ایران در دفاتر این ادارات
ثبت بود و رییس این اداره را مستوفی الممالک مینامیدند .
در زمان ناصرالدین شاه مستوفی گری با میرزا یوسف خان بود که صدر اعظم ناصر الدین شاه هم بود و شخص مورد اعتماد میرزا یوسف خان پدر همین محمد مصدق بود که به دلیل اینکه هر چه را مستوفیان
کوچک مینوشتند وی باید تصدیق میکرد به مصدق معروف گردید (یعنی تصدیق کننده ) و در زمان رضا شاه کبیر که این ملت صاحب لقب (آقا) به جای (رعیت ) گردید و میتوانست برای خود نام فامیل برگزیند این لقب را برای نام
فامیل خود برگزیدند .
میرزا یوسف خان برای رسیدن به صدارت عظما و هم برای اینکه مستوفی گری را از دست ندهد پسر ۷ ساله خود یعنی میرزا حسن خان را رییس استیفا کرد که این امر به پدر مصدق گران آماده و در خانه نشست

ناشناس گفت...

(3)

و به عنوان مریضی بر سر کار نرفت که این وانمود کردن به مریضی را قجرها (تمارض ) مینامند کاری که محمد مصدق بارها انجام میداد و در مواقع حساس یا مریض بود یا غش میکرد .
پدر محمد مصدق باد از چندی زیر فشار محمد مصدق ۱۰ ساله را به جای خود نشاند و ایشان از ده سالگی در دربار قاجار مشغول کار شدند .
محمد مصدق که در عوام فریبی شاید از تمام اسلاف قجر خود گوی سبقت را برده باشد دارای آبادیهای بسیار به لطف شغل مستوفی گری بود که اکثر در اصفهان و کاشان و همین احمد اباد که قبله گاه مشتی عوام هست

بود و برای حفظ ان تمام تلاش خود را میکرد و دلیل دشمنی وی با پهلوی از همین جا نشات میگیرد .
بعد از فروپاشی قاجارها به دست توانای رضا شاه قجر ها به دو گروه تقسیم شدند گروهی با نام ملی مذهبی تحت حمایت انگلیس و گروهی هم که سر سپرده شوروی بودند بعدها با نام حزب توده وارد کارزار شدند شاید برایتان جالب باشد بدانید بنیانگذار حزب کمونیست ایران شاهزاده قاجاری یعنی "عبدالصمد کامبخش " فرزند شاهزاده کامران میرزا عدل الممالک بود که همین کامبخش شوهر خواهر" کیانوری "دبیر کل حزب توده بود و کیانوری را به حزب وارد کرد و در خاطرات کیانوری هست که ایشان یعنی " کامبخش " انقدر به روسها علاقه داشت که
در منزل لباس ارتش شوروی را به تن میکرد .مصدق هم که جزو ملی مذهبی ها بود از این بازی بیرون نبود .

ناشناس گفت...

(4)

وی برای حفظ قدرت هر کاری میکرد از جمله شاید عده ای ندانند محمد مصدق دایی مریم فرمانفرما یعنی زن نورالدین کیانوری رهبر حزب توده بود و اخبار دو طرف را در سالهای قبل از ۳۲ رد و بدل میکرد یعنی این مصدق به ظاهر ضد
توده ای در خفا در بالاترین سطح با آنها مراوده داشت .
خود مریم فرمانفرما دختر فرمانفرما بزرگ بود که فرمانفرما دارای ده ها فرزند بود که بنا به حیله گری قاجاری هر کدام را به کاری گمارده بود یعنی یک پسرش افسر توپخانه ارتش رضا شاه بود و دیگر آخوند حوزه علمیه
و ... به همین ترتیب ،،، و این دختر یعنی مریم را برای بودن در دایره قدرت به ازدواج محتشم السلطنه رییس مجلس شورای ملی زمان رضا شاه در آورد و چون فهمید رضا شاه دورانش تمام شده و شاید حزب توده به قدرت
برسد با وجود دو فرزند طلاق وی را گرفت و به حزب توده فرستاد که در جنگ طبری و کیانوری ، کیانوری پیروز و یک شاهزاده قاجار زن رهبر حزب کمونیست کارگری ایران گردید .
این خلاصه ای بود از فضای کثیف سیاسی ضد پهلوی در ایران که من از میلیون ها شواهد چند تای آنرا آوردم .
منابع مورد استفاده : خاطرات اعتماد السلطنه ، خاطرات سیاسی امین الدوله ، خاطرات کیانوری ،خاطرات عبداله مستوفی ،فراماسونری در ایران ، روزنامه خاطرات بصیر الملک شیبانی ، خاطرات دوستعلی خان معیر الممالک ،
و ،،،،

ناشناس گفت...

میهن یار گرامی کردار نیک
با درود با دیدن عکس های فلک کردن در زمان قاجار مطلبی را که در حال تهیه ان هستم به صورت خام و کلی برایتان در ٤ بکش ارسال کردم که امید هست به زودی کل آنرا که البته به مذاق مخالفین پهلوی خوش نمیاید تهیه کنم البته این جماعت ضد پهلوی چون فاقد بررسی و آگاهی تاریخی هستند بر خلاف شعارهایشان
در مقابل سند و مدرک بهترین راه را حاشا کردن میدانند حتا اگر این اسناد از منابع خودشان باشد .
با سپاس آدم برفی .

Unknown گفت...

دوست گرامی سلام و با شرمندگی در دیرکرد از اظهار تشکر از شما و الطاف شما ،

دوست گرامی ، ما در بت سازی و دیکتاتور پروری و مقدس مآبی ،سرامد تمام ملل جهان شدیم و هستیم و چون با کسب آگاهی از طریق بینائی و خواندن نامانوس میباشیم ، اکثر اطلاعات از طریق شنیدن کسب میشود ، که کودتا بر معایب و مضرات آن آگاهید ، مرحوم دکتر محمد مصدق یکی از شخصیت های پیچیده و تاثیر گزار در تاریخ معاصر ایران بود ولی چون ناشناخته هست و تنها برای مردم به بانی ملی کردن نفت [ که در اصل دولتی شدن نفت ] معروف شد و او قلق مردم ایران را هم خوب میشناخت ،تبدیل به بتی شد که هرنوع انتقاد و ایراد گرفتن از زمان نخست وزیری او که با انتقادهای بسیار شدیدی از یارانش نیز مواجه است ،بسان گناه و وطنفروشی محسوب میکنند ، و آنها هنوز نمیدانند که ملی کردن نفت نمیتواند فقط کار یک شخص باشد ،و از کدام دمکراسی زمان حکومتش یاد میکنند ،که شواهدی در دست نیست و خلاف آن موجود است و در آخرین روزهای حکومتش ایران دچار هرج و مرج و در تحریم های همه جانبه و آماده باش ناوگان انگلیس برای بمباران خوزستان و احتمال بالای جنگ و در روزهای ٢٧ و ٢٨ سرکوب و تیراندازی به مردم مخالف و در آخر فرار با پیژامه از بالای دیوار و بام گویای بسیار چیز هاست ، کسیکه ادعای وطنپرستی میکند و در سراشیب پایان زندگی خود هست و همه چیز را برای ایران میخواهد ، با پیژامه از بالای دیوار فرار نمیکند ...و میماند و نامش را به درستی در تاریخ باقی میگذارد، کتاب خون و نفت پسردائی وی منوچهر فرمانفرماییان ،بسیاری از حقایق را در خود دارد که امیدوارم خوانده باشید ،بازهم از شما سپاسگزارم و با آرزوی تندرستی و شادی برای شما دوست گرامی //