یکشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۲

گفتگو با همان خانمی که ساپورت پوشیده بود

گفتگو با همان خانمی که ساپورت پوشیده بود



برادر حسین عباسی فر  , حزب الهی , ولایتمدار , دلاورای , راهدیو و یه عالم  اسم و لقب  دیگه....

که یکی از فعالان سایبری در شبکه های اجتماعی میباشند و در گوگل پلاس هم مشغول کسب فیض ( ساعتی هفت هزار تومن ) و خدمت به امت همیشه در صحنه شهید پرورمیباشد تا در بالا بردن معلومات دینی و بینش اجتماعی - اقتصادی آنها ,  تقبل الله عندکم اجرا فی صوابا ......

 ایشان چندی پیش در یک گفتگوی تخیلی - دینی - فانتزی با یکی از خواهران ساپورت پوش برانداز و معاند نظام  , که  با ساپورت میخواهند براندازی تنگ (( بر وزن براندازی نرم ))  بکنند و یقه اسلام را بگیرند وآنرا به زیر سؤال ببرند تا  راستای اهداف استکبار جهانی به سرکردگی امریکا و اینا ....  به روحانیت مبارز ضربه بزنند و آنها را در برقراری حکومت اسلامی بی عرضه نشان بدهند تا دیگر مثل آقای کنی در اتوبوس به دامن خانم ها نیفتند و خودشان آلوده دامن نشوند .

باری اواینچنین نوشته :

[[ حسين عباسي فر از فعالان حزب اللهی شبکه های اجماعی در صفحه شخصی خود نوشت:
يه خانومي رو تو خيابون (ميدان ولي عصر به سمت بلوار كشاورز) ديدم و بهش گفتم خانوم ميشه چند دقيقه وقتتون رو بگيرم!
گفت بفرماييد...
لباسها و وضع پوشش زننده اي داشت...اما خيلي با ادب بود...
گفتم سوال من مذهبي نيست...اقتصاديه! چون رشته من اقتصاده و دارم در مورد مد به عنوان يكي از ابزارهاي اقتصادي تحقيق ميكنم.
گفت بفرماييد فرقي نميكنه!
گفتم شما براي انتخاب خودتون ارزش قائليد؟ (انتخاب اولين مفهوم اقتصاديه كه در علم اقتصاد مطرح ميشه)
گفت صد البته...كسي كه براي خودش ارزش قائل باشه بايد براي انتخابشم ارزش قائل بشه
گفتم: براي سليقه خودتون چطور؟ اهل تقليد هستيد؟
گفت: اونم مثل انتخابمه...فرقي نمي كنه... اصلا دوست ندارم از كسي تقليد كنم...
گفتم: حالا ميشه دو تا سوال ديگه بپرسم؟
گفت: بله
گفتم: وقتي رفتيد تو فروشگاه براي خريد لباس؛ به جز اين مدلي كه پوشيديد (ساپورت) مدلي ديگه اي هم بود؟
گفت: خيلي كم... رنگهاي محدود و به درد نخور! تقريبا همه جا اين مدل،‌مده!
گفتم: خب حالا ميشه بفرماييد چطور براي انتخاب خودتون ارزش قائليد در صورتي كه يك گزينه بيشتر براي انتخاب نداشتيد و از قبل ديگران براتون انتخاب كردند؟
گفت:... (چند ثانيه اي سكوت): خب اين مدل مده ديگه!
گفتم: شما گفتيد براي سليقه خودتون هم ارزش قائليد و اصلا دوست نداريد از كسي تقليد كنيد...
گفت: بله
گفتم: ميشه بپرسم چرا همه خانومهايي كه اطراف ما هستند مثل شما پوشيدند؟ شما از اونها تقليد كرديد يا اونها از شما؟
(مثل اينكه يه چيزي محكم خورد تو سرش...) سرش رو انداخت پايين و شروع كرد به فكر كردن...
گفتم: فقط ميخواستم بدوني هيچ منطق عقلي پشت سر مد نيست...و كسي كه از مد تبعيت مي كنه براي عقل و انتخاب خودش هيچ ارزشي قائل نيست!
همينطوري كه داشتم مي رفتم نگاش كردم...
ديدم هنوز وايستاده داره فكر ميكنه...]]
 
داش حسین  ,

آخه قربون اون منطقت بشم , عزیز , دلاور , بی باک , نترس , بی کله , دلیر ....  آخه اینم شد گفتگو ؟
 
حالا برو یه نون بخور و صدتا شکر کن که دختره همون وقتی که گفتی : میشه
وقتتون رو بگیرم ,

نگفته : برو آقا ...مگه خودت خواهر و مادر نداری و جیغ و داد راه ننداخته !
 
و بسیار خوش شانس هستی و شانس آوردی که همون وقت گشت ارشاد  رد نمیشده و برادران نگرفتنت و تیغت نزدند ..... 
 
دلاورا و نترسا , بی باکا , ای حاج حسین اقتصاد دان جویای مد ,

بدان و آگاه باش  که آن دخترک را پس فردای همان روزی  که شما این مطلب را نوشتی , من هم  همانجا و درست مثل شما اتفاقی و یهوئی دیدم و راجع به نوشته شما با او گفتگوئی کردم !

که خواهش میکنم با دقت بخوان و اگر توانستی و برایت مقدور بود , کمی به آن فکر کن ....
 
بله من هم درست همانجا (ميدان ولي عصر به سمت بلوار كشاورز جلوی مغازه مش غضنفر )  و همان وقت , همان خانم را دیدم که همان سر و وضع  و پوشش زننده را داشت و همان ساپورت را هم باز پوشیده بود و همان جور با ادب بود ...
 
و بهش گفتم :
 
( چون برادران ارزشی , حزبالهی در هنگام برخورد میگن خانم ببخشید میشه وقتتون رو بگیرم ) ,  
 
لابد ما باید بگیم :هووی خواهر , یه دقیقه وایستا بینم , حجابتو درس کن , روسریتو بکش جلو......
 
گفتم : سؤال من نه مذهبی , نه اقتصادی , نه هسته ای , نه ارزشی , نه آشپزی , و نه بیست سؤالی  , و در اصل اصلا سؤال نیست !  
 
بلکه یکجور فضولی کردن و گیر دادن و دخالت در امور شخصی مردم هست .

( من در رشته فضولی و فضول شناسی و دخالت بیجا و در مورد گیر دادن بعنوان یک ابزار فشار در اسلام بدجوری تحقیق میکنم ) 
 
گفت: خوب , به من چه ؟ چیکار کنم , میخونی که میخونی , اگه عقل داشتی , میرفتی آخوند میشدی ....

تو این مملکت فضولی و اقتصاد و مد کیلوئی چنده ؟ به چه درد میخوره ؟

تازه , مگه یادت نیست که امام راحل گفت : اقتصاد مال خره ......؟
 
گفتم : شما براي انتخاب خودتون ارزش قائليد؟

(در علم اقتصاد و کاسبی , انتخاب یه سایت خبری هست که از رجاء نیوز خیلی بهتره و سگش شرف داره , چون دروغ کمتر مینویسه ....)
 
گفت : انتخاب چیه ؟ مگه حق انتخاب هم داریم ؟

ببینم انتخاب بین بد و بدتر ؟

نه آقا جان , نه برادر  , در این مملکت حتما یا باید نظرت به نظرش نزدیک باشه!!

 یا میتونی به به کلمه انتصاب ,  بگی انتخاب !
 
(( من دیگه , ابلهانه نپرسیدم که سلیقه داری و تقلید میکنی و مزخرف ....
آخه آدم عقل داره ...کدوم سلیقه ؟
تازه همه فکر میکنند انتخاب کردن همون سلیقه داشتنه !
و تقلید هم که اگر کارمیمون نباشه فقط از مراجع و آیات عظام باید بکنیم )
 
گفتم : پس هفت هشت ده تا سؤال دیگه میکنم ,
حواستو جمع کن و یلخی جواب نده ......
 
گفت : پس مثل دفعه قبل رودربایستی نمیکنم و هر چی که دلم بخواد و نظرم واقعی خودم باشه میگم , باور کن فقط حقیقتو میگم  ها ......
 
گفتم: وقتي رفتيد تو فروشگاه براي خريد لباس؛ به جز اين مدلي كه پوشيديد (ساپورت) مدلي ديگه اي هم بود؟
 
گفت: آخه اون تحقیقات بره تو حلقم  , یا بخوره تو اون سرت ....

تو هنوز نمیدونی که فروشگاه داریم تا فروشگاه و مدل داریم تا مدل ؟
و برای من وامثال که نداریم , مد و مدل همین هایی هست که همه جا میفروشن و دارند. 
مدل مال کسی هست که داره و نمیدونه پولشو چکار باید بکنه , 
نه ماها که داریم یک جوری سر خودمونو کلاه میزاریم !
مگه ما فقط از یک گزینه ( یا روسری یا توسری )  تبعیت وآنرا  تحمل نمیکنیم؟

ما مجبوریم هرچی تو فروشگاه برامون گذاشتن و دارند و ما هم پولمون میرسه
بخریم وبرای دلخوشی اسمش رو گذاشتیم مدل و مد ....
البته شماهارو هم با اینکار کلی میزاریم سر کارو میخندیم و حال میکنیم ....
 
اما تو هم کاملا معلومه که ندید بدید هستی و تا حالا خارج نرفتی که بفهمی مد چیه و مدل یعنی چی ؟
 

خدا عقلت بده , کدوم انتخاب ؟ کدوم سلیقه ؟ کدوم مد و مدل ؟

ما داریم خودمونو گول میزنیم و شماهارو سر کار میزاریم ......

اصلا توکه اینو میگی  ماها رو با کی و با کجا مقایسه میکنی ؟
 
با زنهای برقع پوش افغان , یا با کیسه زباله مشکی های عربستانی ؟
 
حاجی , مد مال لندن و پاریس و لوس آنجلس و اونجاهاست ...
 
ببین اگهمیخواهی از این چیزا بپرسی و  مزخرف میخوای بگی و حرف های نسنجیده و نپخته و سردلی میخوای بزنی , جون مادرت گیر نده من برم ...کار دارم . 
     
گفتم: ميشه بپرسم چرا همه خانومهايي كه اطراف ما هستند مثل شما پوشيدند؟

شما از اونها تقليد كرديد يا اونها از شما؟ این مد نیست ؟
 
گفت : تو یا مغز خر خوردی , یا الاغ جفتک زده تو مخت ....

آخه چیز دیگه ای برای من و اونها نیست که بپوشند و یعنی اگه باشه هم پولشو نداریم , برو از همه همون خانم ها بپرس , اونها هم همین رو میگن .
 
درثانی , تو که گفتی فضولی...... ,
ولی اون یارو قبلیه ( منظورش برادر حسین دلاورا ست ) من بهش نگفتم ,اما خودش یا همه کسائی که مثل اون فکر میکنند  ....
 
 آیا خودشون نمیتونند فکرکنند , که آخه به شما چه؟ مگه فضولی ؟
کسی به سرو وضع و قیافه و لباس شما گیر میده که شما میرین به دیگران گیر میدین و از آنها ایراد میگیرد ؟ 

به کار مردم و لباس پوشیدنشون چیکار دارد ؟ 
 
این همه بدبختی ریخته تو این مملکت , اونهارو ول کردی چسبیدی به ساپورت ؟
 
چرا نمیرین به طلاق که داره غوغا میکنه گیر بدین ؟
 
چرا نمیرین به کودک آزاری  فکر کنید ؟
 
چرا نمیرین درباره  بالا رفتن سن ازدواج و پائین آمدن سن فحشا تحقیق بکنید ؟
 
میخوای من بگم چرا ؟
 
چون نمیفهمید , چون بیکارید...... ,

چون مرد نیستید که مشکلات رو حل کنید و پشت این حرفها قایم میشین.... ,

چون برای نون خوردن باید پاچه آخوند ها رو بخوری..... ,

چون که مرد نیستید و وجود ندارید که برید و به اونهائی که میلیاردی میدزدن و اختلاس میکنند گیر بدید.....

وبرای اینکه نشون بدید که دارید کاری میکنید ,  میاین به زنها و روسری و ساپورت اونها گیر میدین..... ,

چونکه شرف نون بازو خوردن رو ندارین و اموراتتون با این حرفها میگذره ,

تو فکر میکنی غیرت این هست و ناموس داری و ناموس پرستی ؟ 

پس چرا ناموس ما داره تو دوبی و امارات و اینور و اونور حراج میشه؟

تواز بی غیرتی اینکار ها رو میکنی که به اصطلاح  نشون بدی با غیرتی.... , 
 
 
حرف هاش مثل پتک خورد تو سر من که فضولم و ارزشی نیستم و با آزادی پوشش خانم ها و مردم کاری ندارم و معتقدم باید آزاد باشه ...

حالا حساب کن و ببین اگر برادر حسین و حسین ها و دلاورا و ارزشی ها  , فقط یه جو غیرت داشته باشند و منطق و حرف و حساب حالیشون باشه و بفهمند , با اونها چه میکنه و چی تو سر آنها میخوره ؟ 

 بابا ٣٤ ساله به این حرف های یه من یه غاز گیر دادید چی شد ؟

هیچی هم نشده و هیچی هم نمیشه و هیچی هم نخواهد شد .....
 
من تو فکر بودم که اگر حاج حسین عباسی فر اینها رو بشنود چی میگه ؟

که همان خانم با آن پوشش زننده وساپورت و با ادب و هم خیلی منطقی  و فهمیده دوباره  گفت :
 
ببین اون دفعه اون یارو ( برادر حسین عباسی فر دلاورا رو میگه )

توهم زد و خیال کرد که منو تحت تاثیر قرار داده و ذوق مرگ شد و  ادب یه خدا حافظی رو نداشت و رفت  ...

ولی اگه دیدیش بهش بگو:
که آره , من خشکم زده بود و من حیرون شدم و درسته من داشتم فکر میکردم......

اما داشتم فکر میکردم که :  
 
این دیگه کی بود و چی میگه ؟

تو این بدبختیها این به چی داره فکر میکنه ؟ 

یا خله یا دیوونه هست و یا شاید منو سرکار گذاشته ؟

نکنه میخواسته به اصطلاح دختر بازی کنه ولی راهشو بلد نبوده ؟

یا شاید ارواح شکمش میخواسته منو  امر به معروف بکنه ؟ 

یعنی این آدم اصلا مشکل مالی نداره وگرفتاری نداره ؟

 نمیخواد کلیه هاشو  بفروشه ؟

حتما  شکمش سیره که به این حرفها گیر میده و درباره اش تحقیق میکنه ...... 
 
و آخر رو کرد به من و گفت : برو حقیقت رو بنویس  , برو اینارو بنویس ....
 
رفت ......

دختره داشت میرفت ولی با عصبانیت با خودش میگفت :

کدوم انتخاب ؟

کی به من و انتخاب من احترام میزاره ؟

مردم دیوونه شدن ...مد , سلیقه , مدل , ! بیکارند ؟

آره دیگه , کار ندارن مفت میخورن و جفت میزنند دیگه ...

 یکی نیست به اینها بگه وخودشون هم نمیدونند که بابا , من اگه دیر برسم  اخرج میشم  ....

اصلا ولمون کنین بابا , ولمون کنین ...... 
 
حالا برادر حسین عباسی فر ( دلاورا ) اگه باور نمیکنی ,  بیا  با همدیگه میریم و از صد نفر ساپورت پوش  دیگه بپرسیم  , تا ببینیم چی میگن؟
    
 
   
    
      


  

هیچ نظری موجود نیست: