دوشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۲

من اگر پیامبر بودم

من اگر پیامبر بودم


  • http://imamnaghi.wordpress.com/2013/04/03/true-prophecy/#comment-5647
  • من اگر پیامبر بودم به جای این همه قوانین سفت و سخت برای نوشیدن آب انگور، قوانینی برای مبارزه با برده‌داری وضع می‌کردم. یا حداقل خودم برده نداشتم!

  • من اگر پیامبر بودم شاید در آمریکای جنوبی مبعوث می‌شدم. خاورمیانه به اندازه‌ی کافی پیامبر داشته. آمریکا، ژاپن و اقیانوسیه چه خطایی کرده‌اند که از این نعمت محروم شده‌اند؟

  • من اگر پیامبر بودم تلاشی بهتر و غیرقابل‌تردید برای مشخص کردن فرد جایگزینم می‌کردم تا بعد از مرگم دو فرقه ایجاد نشود و به جان هم نیافتند. البته اگر خدا هم بودم به پیامبر قبلی‌ می‌گفتم که اسم پیامبر بعدی‌ات را به پیروانت بگو. پیامبر مبعوث می‌کنم، ترمیناتور که نمی‌فرستم!

  • من اگر پیامبر بودم، احتمالا یک یا دو بار ازدواج در طول عمرم کافی بود، نه ۱۳ بار که ۱۱ تایش هم در طول ۱۰ سال باشد! همچنین وقتی برای مردان محدودیت تعدد همسر (۴ زوجه) را وضع می‌کردم برای خودم استثنا قائل نمی‌شدم، چون اگر من پیامبر بودم، وقاحت هم حدی داشت!

  • من اگر پیامبر بودم، یه جوری که به خدا بر نخوره بهش می‌فهموندم که آخرتی که برای انسان‌ها قرار داده چیزی بیشتر از یک کوره‌ی آتش و یک جنده‌خانه‌ی لایتناهی و ۲۴ ساعته نیست و اگر من خدا بودم شاید سطح خودم را در حد جاکشی برای اسلام و مسلمین پایین نمی‌آوردم.

  • من اگر پیامبر بودم، به جای شلاق، سنگسار، قطع عضو و اعدام، از زندان و بازپروری کمک می‌گرفتم.

  • من اگر پیامبر بودم، با ازدواج با دختری ۶ ساله و همخوابگی با او در ۹ سالگی موقعیت خودم را به عنوان فردی مثلا معصوم به خطر نمی‌انداختم.

  • من اگر پیامبر بودم، شاید جبرئیل در گوشم گفته بود که همجنس‌گرایی یک خصیصه‌ی اکتسابی نیست و اینکه فردی همجنسگرا را اعدام کنیم مانند این است که افرادی که موی بور دارند را به دار بیاویزیم. شاید اسرافیل هم می‌آمد و در گوش دیگرم یواش می‌گفت که در واقع مقصر اصلی خدا است که جلوی این اختلال‌های ژنتیک را نمی‌گیرد.

  • من اگر پیامبر بودم، احتمالا اینقدر قدرت تشخیص و آینده‌نگری داشتم که زنی را به همسری اختیار نکنم که پس از مرگم بلای جان اصحابم شود.

  • من اگر پیامبر بودم، دینم با جنگ و تجاوز گسترش نمی‌یافت و تقسیم غنایم جنگی و به بردگی گرفتن اسرا در دینم تعریف نشده بود. نه اینکه یک پنجم هر غنیمتی را «خاص خداوند و پیامبر و خویشاوندانش و یتیمان و بینوایان» قرار دهم. همچنین از افرادی که دین من را نپذیرفته‌اند، تحت عنوان «جزیه» باج‌خواهی نمی‌کردم.

  • من اگر پیامبر بودم، هیچ وضعیت قابل تصوری وجود نداشت که در یک روز گردن ۷۰۰ نفر را بزنم.

  • من اگر پیامبر بودم، احتمالا دنباله امامت را بر اساس نسبت خانوادگی مرتب نمی‌کردم و شاید کمی دمکراتیک‌تر برخورد می‌کردم.

  • من اگر پیامبر بودم، به جای اینکه در کتابم که مثلا قرار است چند هزار سال بعد هم برای پیروانم کارآمد باشد در مورد مسائل زنا‌شویی‌ام بنویسم، حداقل اشاره‌ای کوچک به امام یا خلیفه‌ی بعد از خودم می‌کردم.

  • من اگر پیامبر بودم، همسرانم را از ازدواج بعد از مرگم نهی نمی‌کردم. زن ۲۰ ساله‌ی من چرا باید تا آخر عمرش بیوه و بدون شوهر باقی بماند؟

  • و در آخر من اگر پیامبر بودم، پیامبر نمی‌بودم و در اعتراض به خدا برای اینکه انسانی را بر دیگری برتری داده از مقامم استعفا می‌دادم.
من فعلا همینا به ذهنم رسید. اما به نظرم باید خمس و زکات و جزیه بگیرم، و گرنه مجبورم برای سیر کردن شکمم واقعا کار کنم و زحمت بکشم! شما اگر پیامبر بودید چه کار می‌کردید؟

که من هم گفتم :

من اگر پیامبر بودم ،قبل از هر چیزی یقه خدا رو میگرفتم و اگر مقاومت میکرد با اردنگی و پس گردنی میبردمش زیر درخت طوبی و ،میگفتم که همه چیز هارو برام از اول توضیح بده ؛

چرا آفریدی  ؟

از کی اجازه گرفت ؟

چرا نظر آدم رو نپرسید و نخواست ؟

چرا سر زمستونی آدم و حوا رو گرسنه و کون برهنه از بهشت انداخت بیرون ؟

((آخه خدای ناحسابی اونهم برای یه دونه سیب ؟؟))

چرا به شیطون که حرف حق رو زده و بالاتر از آدم بوده و اصلا از آدم هم آدمتر بوده ، گیر بیخود داده و بیخودی بهش غضب کرده ؟

 آخر هم میگفتم که برن صورت همدیگه رو ببوسند و باهم آشتی کنند و دست از سر ما بدبختها بردارند ، تا ببینیم میتونیم برای تشکیل یک اپوزیسیون ،برای براندازی آخوند ها ، به همبستگی برسیم یا نه........ ؟

حالا یا امام نقی ، بنده ,  من اگر خدا بودم را نوشتم  و شما هم  من اگر پیامبر بودم رو نوشتی...حالا من ، اگر من امام بودم  رو مینویسم ، ببینم تو چیکار میکنی؟ 

هیچ نظری موجود نیست: