دوشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۹۴

وقتی خودتان عقاید و باورتان را مسخره میکنید دیگر از من چه توقعی دارید؟

      وقتی خودتان عقاید و باورتان را مسخره میکنید دیگر از من چه توقعی دارید؟


واقعا نهایت بی انصافی هست که جمعی باور خودشان را با احمقانه ترین دروغ ها به تمسخر بگیرند و آنوقت توقع نداشته باشند که کسی به آن نخندد !

واقعا نهایت خودخواهی هست که عده ای به اعتقادات خودشان توهین کنند ولی اگر کسی طنزگونه به آن انتقاد کرد او را به باد توهین بگیرند و به او فحاشی کنند !!


واقعا نهایت بلاهت و حماقت است که گروهی فقط از برای کم نیاوردن و برای اقرار نکردن به اشتباه شان  بخواهند بر روی حقیقت ماله بکشند و آن دروغ و اشتباه خودشان را توجیه بنمایند!!! 


 واگر آقایان به اصطلاح معتقد و مذهبی توقع داشته باشند که هر مهمل و خزعبل و دروغی که میگویند , من و کسانیکه همچون من فکر میکنند آنرا باور کنیم و یا حتی خودمان را به خریت بزنیم و یا آنرا نشنیده بگیریم , بسیار بسیار سخت در اشتباه هستند و واقعا توقع بیجائی دارند .


ای آقایان متدین , اگر ذره ای منطق  و وجدان دارید خودتان قضاوت کنید که :


من چگونه میتوانم باور کنم که علی بن ابیطالب در ۱۴۰۰ سال پیش حکم شرعی و وظیفه قانونی و اسلامی را که الله برای او تعیین کرده و دست دزدی را که خودش به دزدی اعتراف کرده را قطع کند و بعد از چند ساعت حکم شرع و قانون اسلام و گفته الله را زیر پا بگذارد و اولین عمل پیوند دست را در جهان و در مسجد مدینه انجام دهد و دست آن دزد ملعون را پیوند بزند و به او پس بدهد و حکم شرع را به هیچ نگیرد و مجازاتی را که که الله و رسول و دینش به او گفته را اجرا نکند ؟


آیا اینجا حق من نیست به آن علی که آن آخوند میگوید و آن کسیکه چنین علی را قبول میکند ( نه آن علی حقیقی که چنین نکرده و نمیکند) بگویم دکتر علی بن ابیطالب و یا انصافا بنویسم : (( دکتر علی بن ابیطالب متخصص پیوند اعضاء دارای مدرک تخصصی از دانشگاه جندی شاپور مطب در مسجد جامع مدینه ساعات ویزیت : قبل از نمازهای ظهر و عصر ساعت جراحی و پیوند : بعد از خواندن دو رکعت نماز ...))

آیا حق ندارم وقتی آن آخوند متقلب و یا خودتان چنین چیز احمقانه ای را در مکانهای اجتماعی و تلویزیون عنوان میکنید , من به آن بخندم و کمی با این سوژه حال کنم ؟


            



ای آقایان خدا پرست و مذهبی , اگر به اندازه سر سوزنی فهم و شعور در وجودتان باقی مانده خودتان به من بگوئید که :


من چگونه میتوانم قبول کنم کسی که به خاطر یک بنده و مخلوق دیگر خدا به خودش زنجیر بسته و صدای سگ میکند و ادای سگ را در میاورد و یا مثل کرم بر روی زمین میخزد و خود را از دسته خزندگان میداند و آن ادا را از خودش در میاورد و یا با قمه بر سر طفل خردسال و نوزادش میزند و سرش را خونین و مالین میکند , یک مسلمان با ایمان و اورا معتقد و یا همان اشرف مخلوقات گفته شده خدایتان بدانم؟


آیا من حق ندارم که به چنین جانوری که آبرو و حیثیت مرا در سراسر دنیا میبرد و مرا سوژه تحقیر و تمسخر جهانیان میکند , هر چه دلم خواست بگویم و او را به خاطر این عمل ننگین و این افتضاح  تحقیر کنم و به ریش خودش و پدرش بخندم ...؟


ای شیعیان ولایتمدار , که جز خودتان هیچکس را لایق بهشت نمیدانید , اگر به اندازه ارزنی شرف و آزادگی و شهامت همان حسین را دارید , خودتان کمی به این مطلب فکر کنید و به من بگوئید که :


من چطور میتوانم قبول کنم که حسین در صحرای سوزان کربلا آنقدر از لشگریان ابن زیاد کشت که خون تا رکاب اسبش بالا آمد و جبرئیل وساطت کرد که بس کند و آنقدر نکشد!؟


و یا آنکه در ظهر عاشورا  جعفر جنی به نزد او بیاید و ازاو اذن  جنگیدن بخواهد ؟ ( ارباب حلقه های -۳ )


و یا یک شیر که معلوم نیست از باغ وحش کوفه یا دنیای حیوانات مدینه فرار کرده به نزد او بیاید و دو زانو جلوی او کرنش کند و با زبان فصیح عربی و به لهجه مدینه ای با حسین حرف بزند و بخواهد که برود و شکم لشگریان کفر که همه از قوم خویشان خود حسین  بودند را بدرد و سفره کندو حسین هم بگوید : نه تو کاری نداشته باش !!؟


 و شما هم از آن نمایش و تعزیه درست کنید و بخواهید آنرا در اروپا و امریکا بر روی سن هم ببرید و نمایش بدهید ..!


آیا من حق ندارم که از شما به شوخی و جدی بپرسم ؛ راستی جعفر جنی دم داشت یا سم ؟


و آن شیری که به نزد حسین آمد نر بود یا ماده و بقیه آنها کجا بودند ؟؟!


و در مقابل آن ده روزی که شما همه جور غم و غصه و گریه و اشک و ناله و ماتمی که با این مزخرفات و دروغ ها به من تحمیل میکنید , آیا من حق ندارم که ساعتی با گفتن و تمسخر این دروغ ها و جعلیات کودک فریب خوش باشم و بخندم ؟


و در کلام آخر ,


آقایان , برادران , هموطنان اجباری من ,


شما را به خدا ((همان خدائی که بجای او به ذوالجناح اسب و ماکت گهواره علی اصغر و دست بریده عباس و مسلم توسل میکنید و با اینکار دیگران را هم از خود خدا دور مینمائید))  , قسم میدهم که آیا وقتی خودتان اینچنین با خرافات و دروغ و جعل و جهل آنها را دستمایه تمسخر و سوژه خنده میکنید و و ارزش آنها را پایین می آورید و احمقانه تصور میکنید که با این کارها خدمت میکنید و اجر و ثواب میبرید...!!!


 این حق من نیست و من نمیتوانم و این حق را ندارم که به آن بخندم و یا این عمل ننگین و ابلهانه شما را در قالب طنز به رویتان بیاورم و در پستی بنویسم و آنرا نشر کنم ؟؟

اگر بگوئید نه ... و یا فکر کنید که من مانند شما آنقدر احمق هستم که بخواهم چنین دروغ ها و مهملات و چنین چیزهائی را اعتقاد بدانم و باور کنم , سخت اشتباه میکنید , من چنین چیهائی را هرگز باور نمیکنم و حرفم را میزنم...

 چون این حق من است .// 

         


 

هیچ نظری موجود نیست: