سه‌شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۱

تا کی تجاهل و تا کی خودفریبی ؟

                                  تا کی تجاهل و تا کی خودفریبی ؟
 

مطمئن هستم و یقین دارم که ما مردم ایران در خودفریبی و پرمدعائی و پرتوقعی سرآمد ملل جهان هستیم .

 ناراحت نشوید و زود به تریج قبایتان بر نخورد و بیائید برای یکبار هم که شده واقع بین باشیم  و جنبه و تحمل پذیرفتن حقیقت را هم  داشته باشیم .
 
ملت کهن و با تاریخی غنی هستیم که در آن شکی نیست ، اما بسیاری از ما این قدمت و تاریخ را برای همه چیز کافی میدانیم  وابلهانه به آن افتخار میکنیم.

 دقت کنید ؛ ما چون خودمان هیچ کاری نکردیم و هیچ افتخاری نساختیم و هیچ چیز برای گفتن نداریم و هیچ هنری از خودمان نشان ندادیم و هیچ چیز هم در چنته نداریم و باز هم ابلهانه به تلاش و کوشش و غیرت و پایداری و دلیری و جانبازی و راستی و درستی و خرد پدرانمان که ذره ای از آن در وجود ما نیست ,  مینازیم و به آنها افتخار میکنیم  !

 و واقعا از بیخردی و بی هنری و بی وجودی خودمان فقط به آنها آویزان شده ایم .
 
ما حتی لیاقت نگهداری از یادگارهای آنان را هم نداریم , چرا که پدران ما  با امکاناتی ناچیز آنها را در مقابل حمله وهجوم  اسکندرها و تازیان و مغولان و تیمورها , انگلیسی ها ,  از تخریب  و صدمه خوردن محافظت کردند  ولی ما فقط  در مقابل تخریب علنی آنها مانند پیرزنان جیغ میکشیم  ویا  به یکدیگر خبررسانی ودر این راستا آگاهسازی مجازی میکنیم و با هم آخ آخ و وای وای میگوییم . 
 
تا همین صدو پنجاه سال پیش سرزمینی به وسعت دوبرابر ایران کنونی برایمان باقی گذاردند ولی حالا  ازاصلی ترین و قدیمیترین و اساسی ترین و پرافتخارترین  سرزمین ایرانی ( آذربایجان )  التماس جدا نشدن داریم و حرف از تجزیه نزدن  میکنیم .
 
پدران ما با جانبازی وبا فتوحات خود بروسعت سرزمین های ایران افزودند و بدان سرفراز شدند و سرافرازی کردند.

 و اگر شکستی هم خوردند همانند جنگ چالدران , چنان شکست مردانه و دلیرانه ای خوردند که از صد پیروزی هم برایشان  پرافتخارتر و باشکوه تر بود.

ولی ما با بلاهت و حماقتی کم نظیر جنگ هشت ساله بیهوده و احمقانه را (( دفاع مقدس )) مینامیم  و از [ ارزش !!]آن شعر و سرود میسرایم وآنرا عزیز میداریم و از آن دفاع مقدس میکنیم !
 
به خودمان مردم نجیب میگوییم تا حقارت ترسو بودنمان را پشت آن پنهان کنیم.
 
از کدام نجابت سخن میگوئیم ؟
 
 آیا لحن و ادبیات و گفتارامروزی کوچکترها را با بزرگترها نمیبینید  ؟
 
آیا در چشمان کسی کوچکترین نشانی از شرم  و حیا میبینید ؟
 
آیا در کوچه و خیابان ده کلام حرف بدون فحش و توهین میشنوید ؟
 
آیا کمترین شرافت و اصالتی در دولتمردان حاکم فعلی میبینید ؟
 
آیا ذره ای انصاف در کاسبکاران و تجار و سوداگران ما میبینید ؟
 
آیا از وجدان و گذشت و معرفت و افتادگی و حرمت نون و نمک وبزرگی و کوچکی , اثری میبینید و چیزی باقی مانده است  ؟
 
در یکماه چند بار کلمه راستی و درستی را میشنوید و راستی را بر زبان می آورید ؟
 
دروغ تا سلولهای ما هم رسوخ کرده و بدون آن زندگی برایمان غیر ممکن شده و کاری بدون آن برای ما پیش نمیرود  و دیگر حتی بنابر عادت به خودمان هم دروغ میگوئیم و خودفریبی میکنیم !

قبول ندارید و باور نمیکنید ؟ 
 
 دروغی و خود فریبی بزرگتر و آشکارتر از این که  اسم بندگی واسارت و روزمرگی همراه با تحمل رنج و زجر وعذاب را  گذاشتیم ( زندگی ) و دودستی به آن چسبیده ایم ؟
 
 
توقع زیاد و ادعای بیش از حد و غرور جاهلانه چنان براسافلمان فشار آورده که حتی در دنیای  مجازی ( دنیای واقعی پیشکش ) سه نفر از ما نمیتوانند بر سر یک فرضیه ویا حدس و گمانی به تفاهم برسند چه رسد به همدلی ویکپارچگی برای مبارزه در راه آزادی و استقرار دمکراسی  !
 
بخل و حسادت و کینه و نفرت و خرافات چنان چشمان ما را گرفته که دیگر حتی قیافه خودمان را هم در آیینه نمیبینیم واگر ببینیم هم نمیشناسیم , که لااقل به خودمان رحم کنیم .


بی تفاوتی در قبال گذشته وبی مسئولیتی  در برابر آینده از ما جانورانی ساخته که خود ما را هم متعجب و هراسان کرده و چیز دیگری جز زنده ماندن به ازای تحمل هر ننگ و خفت و ذلت برایمان نمانده...!!
 

تا چندی پیش بی تفاوتی ما  نسبت به دیگران وآشنایان و اطرافیانمان  بود,
 و درمان درد ناشی از آن هم یک [ به من چه ] بیشتر نبود.

  ولی این بی تفاوتی اینک چنان شده که دیگر حتی درد و سوزشی هم در خودمان حس نمیکنیم و دیگر به من چه هم نمیگوئیم!؟
 
حتی دیگر نمیتوانیم فکر کنیم ,  تا بتوانیم به چیز دیگری غیرازآن که بدان دچار شده ا یم  تصوری داشته باشیم بلکه شاید بتوانیم با این وضعیتی که در حال حاضر داریم
 و در آن هستیم  بسنجیم و قیاس کنیم .
 
همه چیز برای نابودی واضمحلال یک ملت کهن مهیا و حاضر
وآماده است ،
یا بهتر بگویم :  همه را فراهم کرده ایم و آماده ساختیم !

هیچ نظری موجود نیست: