یکشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۲

هیچ‌گاه عنصر نژادی لازمه وجود هویت ایرانی نبوده و نمی‌توانسته هم باشد


سنت آمیختگی قومی و نژادی همواره در ایران حاکم بوده است.

هیچ‌گاه عنصر نژادی لازمه وجود هویت ایرانی نبوده و نمی‌توانسته هم باشد.



نژادپرستی بیشتر محصولی اروپایی و پدیده جدیدی است.

از آن‌جایی که تعریف ایرانی از هویت، یک تعریف فرهنگی و تاریخی و تاریخ ما هم یک تاریخ آمیزش قومی و نژادی بوده است، هویت ایرانی هیچ‌گاه نژادپرست نبوده است.

به این دلیل است که در‌هزار سال اخیر حکومت‌های ایرانی به لحاظ نژادی «ترک» بودند اما هیچ‌گاه ایرانیان این حکومت‌ها را به‌عنوان حکومت‌های بیگانگان تلقی نکرده‌اند.

ما در هویت ایرانی ستیز نژادی نمی‌بینیم.

اگر در متون ما هم گاهی از تقابل ترک و تاجیک سخن به میان می‌آید این تقابل نژادی نیست بلکه کارکردی است.

تقابل بین دو گروه‌بندی اقتصادی و اجتماعی است.

تقابل دو ساختار کارکردی در تاریخ ما که یکی نماینده نظامیان و دیگری نماینده دیوانیان بوده است.

 در واقع ترجمه دیگری از تقابل اهل قلم و اهل شمشیر یا دو ساختِ زیستی یکجا‌نشینی و کوچ‌نشینی بوده است.

ضمن این‌که به دلیل فراز و نشیب‌های تاریخی و موقعیت ژئوپولیتیک ایران، هیچ‌گاه ما نژاد خالص نداشتیم.

تاریخ ما بیشتر با تضاد مذهبی و سیاسی و اقتصادی قابل توجیه است تا تضاد نژادی.

اساس ایدئولوژیهای پان‌ایرانیسم در ایران که در دوره‌هایی بسیار اوج می‌گرفت افسانه است نه واقعیت.

تاریخ به نفع این‌ها گواهی نمی‌دهد.

لذا ایران و ایرانی یک واحد کلی بوده با اجزای بسیار متنوع و ویژگی هویت ایرانی به لحاظ قومی و حتی فرهنگی و تمدنی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت بوده و زیبایی جامعه ایران نیز به همین بوده و هست.

ایران و ایرانی نه به مفهوم نژادی بلکه به مفهوم مردمی که تاریخ مشترک و تجربه زیسته مشترک و سرنوشت مشترک داشتند و فرهنگ متنوع و در عین حال واحدی به نام فرهنگ ایرانی را با مشارکت با هم خلق کردند.

لذا آنچه که ما در قرن بیستم به‌عنوان هویت ملی با آن مواجه می‌شویم از یک طرف ریشه در یک هویت فرهنگی، تاریخی، ایرانی دارد و از طرف دیگر حاصل یک سنتزی است با نهادها، مفاهیم و ایده‌های مدرن حکمرانی، حقوق‌خواهی و شهروندی و هویت غیردینی نه ضددینی.

در هویت ملی، اسلام یک مولفه دینی و فرهنگی است اما ایرانی الزاما مساوی با مسلمان یا شیعه نیست.

در قانون اساسی مشروطه برخلاف دوره صفویه همه شهروندان ایران صرف‌نظر از هر دین و مذهب، ایرانی محسوب می‌شوند.

در دوره صفوی، ایرانی تا حدود زیادی مساوی بود با قزلباش یا شیعی.

اما از مشروطه به این طرف ایرانی مساوی است با تمام کسانی که شهروند ایران هستند و در این سرزمین به دنیا آمده‌اند و در سرنوشت تاریخی و فرهنگی کل این مردمان شریک هستند.

عنصر مذهب و دین در اینجا متمایزکننده نیست.

هویت ملی‌ای که شامل همه شهروندان ایران با یک سرزمین واحد، دولت مرکزی واحد، زیست تاریخی و فرهنگی واحد و گذشته مشترک است و البته یک عنصری که مخصوصا در میان ملت‌های مدرن بسیار مهم است، آینده مشترک.

گذشته مشترک کافی نیست.

آینده مشترک هم مهم است.

باید اراده ادامه هم‌زیستی در میان تک‌تک اعضای این خانواده بزرگ وجود داشته باشد.

ما در قرن نوزدهم با تجربه جدا شدن بخش‌هایی از کشور از پیکر ایران مواجه بوده‌ایم.

فراموش نکنیم که کشوری که الان به نام افغانستان شناخته می‌شود در دوره صفوی و افشاری بخشی از جامعه ایران محسوب می‌شده است.

تاجیکها، ارامنه، آذری‌های آذربایجان تا پیش از حملات روسیه تزاری به ایران و قراردادهای گلستان و ترکمانچای بخشی از جامعه ایران بودند.

اراده هم‌زیستی مشترک بسیار مهم است.

 اراده‌ای که این خانواده بزرگ را همبسته و پیوسته نگاه دارد.


              پان ایرانیسم افسانه است نه واقعیت

[[ بخشی از مصاحبه هاشم آقاجری با شهروندیار ]]

http://shahrvand-yar.com/media/4613


 

هیچ نظری موجود نیست: