چهارشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۳

جشن امر به معروف و نهی از منکر عروسک ها

جشن امر به معروف و نهی از منکر عروسک ها

ازآنجاییکه  آقای سید عباس سید نژاد از کاربران ارزشی , مذهبی گوگل پلاس پیشنهاد جشن حجاب عروسک ها را دادند و همچنین قول دادند که حتما جشن با شکوهی میشود !!



من هم پیشنهاد میکنم که جشنی بنام جشن امر به معروف و نهی از منکر برای عروسک ها بگیریم تا کسانیکه عقده امر به معروف خفتشان را گرفته و دارد آنها را خفه میکند و و بخاطر نهی از منکر شبها خواب ندارند و از خوراک هم افتاده اند و گاهی میروند که خودشان را با ارشاد مردم تخلیه بکنند ,
ولی میروند و چنان کتکی میخورند که رب و ربوبشان را یاد کنند و سر از تیمارستان و بیمارستان در می آورند!

 بروند و به این عروسکها گیر بدهند و اگر عروسک ها حرف او را گوش نکردند تا میخورد او را بزنند و داخل کشوی کمد خانه او را حبس کند و در حضور دیگر عروسک ها بجرم بد حجابی شلاقش بزنند ...

و با این کار هم امنیت جانی خود را حفظ کند و کتک نخورند و هم به آرامش جامعه کمک بکنند !

و من هم قول میدهم که اینکار به نفع هردو آنها هست ( خودش و جامعه )  و سبب شادی و خوشحالی نیز میگردد  . امتحان کنید 

  

خدا بده برکت ...

                           خدا بده برکت ...

این تکه کلام عامیانه که در میان مردم کوچه و بازار رواج بسیاری دارد و زمانیکه  پول کافی برای پرداخت مبلغ  قید شده وجود ندارد و یا خریدارپول دارد , ولی
 نمیخواهند که کل مبلغ را بدهد , اینجاست که با گفتن یک  : خدا بده برکت... , 
سروته ماجرا را هم می آورند!

حالا خدا برکت میدهد یا نمیدهد را دیگر باید از فروشنده پرسید که آیا گفتن این کلام سبب خیر و برکت بیشتری برای او شده یا نه ؟

اما پیداست که فهم و شعور یک دکتر و استاد علوم استراتژیک جمهوری اسلامی هم  در حد و اندازه همان مردم کوچه و بازار است و هیچ فرقی با آنها  ندارد , 

حالا چرا اوباید بابت هیچی ,  حقوق و مزایای بیشتری نسبت به مردم  عادی بگیرد من نمیدانم ؟! 

  

دکتر حسن عباسی که مدعیست که او خوشتیپی و عینک آفتابی زدن را به برادران حزباللهی یاد داده و پاندای کونگ فو کار و اسپایدر من را از دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی میداند و شخصیت نئو در فیلم ماتریکس را برگرفته از شخصیت حضرت عباس در صحرای کربلا میداند و در  هر زمینه ای از انرژی هسته ای و نانو تا طریقه طهارت فضانوردان در فضا و احکام جماع با حیوانات در فقه اسلامی  وجنبش های مردمی و اقتصاد وال استریت و ...   صاحب نظر است و درباره آن همه چیز را میداند , اینبار نیز اعاده فضل نموده و گفته است :

[[   جمعیت ۷ میلیاردی کنونی جهان در کمتر از ۳۵ سال آینده به ۱۰ میلیارد نفر می‌رسد که بیشتر از ظرفیت منابع و کشش کره زمین است و  امروز هیچکس در حوزه اقتصاد جهانی نمی‌داند چه باید بکند و همه تسلیم شده و دست‌های خود را بالا برده‌اند.
این استاد علوم استراتژیک با یادآوری تعریف علم اقتصاد به  تخصیص بهینه منابع محدود به تقاضای نامحدود، تصریح کرد: از نگاه قرآن چون به اصل برکت می‌رسیم نباید نگران باشیم زیرا شان قرآنی می‌گوید زمانی که زاد و ولد زیاد می‌شود می‌بایست منابع زمین هم زیاد شود.!!]]



و در اصل همان خدا بده برکت را حواله امت همیشه در صحنه میکند ...

اما کاش میتوانست دو دقیقه سر حرف خودش بایستد و آنرا عوض نکند !

ایشان باز گفت :

[[ استاد علوم استراتژیک به تبعات گرفتاری در این سیستم ربوی اشاره کرد و گفت:

خداوند برکت را از جامعه ما گرفته است. از ۱۰ شهر ما ۹ شهر رودخانه‌هایشان خشک شده است؛ عملکرد ما به نام اسلام و به کام مدرنیته و کاپیتالیسم بوده است.]]

من بحال آن کسانیکه با قلم و دفتر در سخنرانی های او مینشینند و اسم دانشجو را بر خود گذاشته اند بیشتراز خود این دکتر استراتژیک عباسی متاسف هستم .//

 




       

خدایا هزار مرتبه شکرت که اینها بعد از ٣٥ سال فهمیدند!

خدایا هزار مرتبه شکرت که اینها بعد از ٣٥ سال فهمیدند!

هرچند که هنوز باور نمیکنم و فکر میکنم که خواب دیدم , ولی انگار حقیقت داره و خود خودش گفت .

البته اولین بار که تیترش را دیدم , فکر کردم یکی از این بچه های طنز نویس ( طناز ) با سردبیرش حرفش شده و چون روش نشده که به سردبیر بگه که :


آقاجون , ارزونی خودت و من میرم ...

انتحاری عمل کرده و با وزیر اطلاعات شوخی کرده و سربسر گذاشته و این حرف را از قول او زده !

ولی خوب که نگاه کردم دیدم ؛ نه انگار خبر درسته و خود وزیر اطلاعات این حرف رو زده !



 
فکر کردم حتما چیز خورش کردند یا شاید شب قبلش خواب وحشتناک دیده و یا صبح که داشته میرفته سخنرانی سرش محکم به جائی خورده و صداش رو در نیاوردند .

آخه مگه میشه در مدت کوتاه ٣٥ سال اینها بتونند به چنین نتیجه مهم و دستاورد بزرگی برسند؟

باور کنید این مطلب از همه دستاورد های انقلاب و جنگ و تحریم ها و حتی از دستاورد فناوری هسته ای

(( که حق مسلم ما بود ولی با یک قر کمر قهرمانانه درش را بستند ))

هم خیلی بالاتره و باید منتظر واکنش جهانیان نسبت به این نتیجه گیری و گفته وزیر اطلاعات باشیم و باید ببینیم استکبار جهانی به سرکردگی صهیونیست های اشغالگر غصب چه عکس العملی به این گفته نشان میدهند ؟

آیا این گفته در پایین یا بالا رفتن قیمت نفت دریای شمال در بازارهای   جهانی تاثیر میگذاره ؟

آیا ظریف میتونه با همون ظرافتی که داره از این حرف در گرفتن امتیازی , آوانسی , دلاری و چشمکی , لبخندی  از آژانس و اون ١+٥ ها , استفاده بکنه و غنی سازی
٥ درصدی ما رو تبدیل به ٥/٢٢ درصد بکنه ؟

آیا این گفته میتونه حسن و حسین (( حسن روحانی و حسین شریعتمداری )) را با هم آشتی بده تا انقدر به جون هم نپرند وبا هم دعوا نکنند و در فکر پوززنی از همدیگه نباشند؟


اگه میتونست از خشک شدن دریاچه اورمیه هم جلوگیری بکنه , چی میشد پسر ؟


با همه این حرفها نمیدونم چرا هنوز باورم نمیشه و ته دلم شور میزنه ؟

نکنه داره دوباره  کلک میزنه که مردم خام بشوند و لای در خونه اشان را باز بزارند و اینا بیان تو خونه زندگی مردم سرک بکشند ؟

نکنه که داره به مردم که بعد از فتنه جنبش سبز قهرمانانه مردم حواسشون جمع شد و اینارو خوب شناختند و تمام درهای خودشون حتی در های مغز خودشون را به روی اینها بستند ,دروغ میگه که باز یه بلا ملائی سرشون بیاره ؟

آخه برای سربازان گمراه و گمنام و معروف و مشهور امام زمان وزارت اطلاعات  , دروغ گفتن برای حفظ نظام نه تنها گناه نداره , بلکه از سفر حج هم ثوابش بیشتره و هم کلی کیف داره ....


خلاصه که مار گزیده از کرم خاکی هم میترسه و در میره ....


آهان ,

راستی یادم رفت که بنویسم وزیر اطلاعات چی گفته , حواس برای آدم نمیزارند !

 

وزیر اطلاعات نباید در زندگی خصوصی مردم وارد شد
http://www.ghanoononline.ir/News/ 

نمیخواستم بدبین باشم ویا ....آره!

ولی ؛

نباید وارد شد , بلکه باید رخنه کرد !

نباید وارد شد , بلکه باید وحشیانه یورش برد!!

نباید وارد شد , بلکه باید خارج شد و از تکنولوژی روز استفاده کرد و آنها را در خواب هم کنترل کرد !!! 

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۳

از دیدن این عکس ها میتوان سه نتیجه گرفت

از دیدن این عکس ها میتوان سه  نتیجه گرفت


یک :  اینکه در عربستان احتمال قحطی وجود دارد و برخی از عربها مشغول ذخیره کردن غذای اصلی خودشان هستند !

     

دو : یکمشت سودجوی فرصت طلب  میخواهند که غذای مورد علاقه عربها را  احتکار کنند تا بعد گرانتر بفروشند!



سه : چند جوان خل و چل که در فیس بوک و پلاس و توییتر , از جانب برخی از دیگر ملیت های ( بغیر از ما ایرانی ها ,  ما ایرانی ها هرگز به کسی توهین نکرده و نمیکنیم و تابحال از واژه چندش آور ( عرب سوسمار خور) هم استفاده نکردیم )  به سوسمار خوری متهم شدند , پس اینها رفتند تا نسل سوسمار را در عربستان ور بیاندازند و همه را بکشند تا این ننگ دامن آیندگان آنها را نگیرد...!!!

                     

سوتی در حد جام جهانی در فیلم من روحانی هستم !

سوتی در حد جام جهانی در فیلم من روحانی هستم !


فیلم ( من روحانی هستم ) صدا و سیمای  حکومت اسلامی که فقط به فقط برای سیاه کردن مردم و مچل کردن آنها و نه از برای تخریب رئیس جمهور حکومت خودشان تهیه کردند و دوباره  درست از همان پروژه مظلوم نمائی خاتمی هم استفاده  و آن را اجرا  کردند تا مردم فکر کنند که حسن با کلیدش میخواهد آنها را نجات بدهد اما نمیگذارند که او کارش را بکند.

 اما در دقیقه ١٣:٥٦ فیلم و زمانی که برگه گزارش ساواک در مورد سخنرانی روحانی را نشان میدهد و میخواند:   تاریخ آن ٣٦/٧/١٨  که همان ٢٥٣٦ شاهنشاهی و برابر با ١٣٥٦ هجری شمسی میباشد , در قسمت نام نوشته شده : دکتر حسن روحانی !! در حالیکه حسن فریدون که بعد ها ( ١٣٦٠ رسمی  ) به حسن روحانی تغییر نام داده در سال ١٣٧٧  -١٣٧٦ موفق به اخذ درجه دکترا شد , و این یک دروغ و سوتی بزرگ هست مگر آنکه فکر کنیم درجه دکترای روحانی را قبل از دانشگاه گلاسکو سازمان ساواک شاهنشاهی به ایشان هدیه داده است  !!.



        


و در مورد تحصیلات روحانی در  ویکیپدیا نیز چنین آمده: 

[[ حسن روحانی  همزمان با تحصیلات حوزوی در سال ۱۳۴۸ به دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۵۱ دانش‌نامه لیسانس خود را در مقطع کارشناسی در رشته حقوق قضایی اخذ کرد.[۲۵]:۳۰۹-۳۱۲حسن روحانی با ادامه تحصیل در بریتانیا، مدرک کارشناسی ارشد (M.Phil) در رشته حقوق عمومی به تاریخ ۱۹۹۵ میلادی (۱۳۷۳-۱۳۷۴) و دانشنامه دکتری (Ph.D) در رشته حقوق اساسی را از دانشگاه کلدونین گلاسگو به تاریخ ۱۹۹۸ میلادی (۱۳۷۶-۱۳۷۷) دریافت کرد ]]


(( روزنامه جمهوری اسلامی در زمان مدیرمسئولی سید علی خامنه‌ای در ۱۹ اسفند ۱۳۵۸ و در مقدمه مصاحبه‌ای با حسن روحانی مدعی شد: «{حسن روحانی} در سال ۵۸ از دانشگاه لندن در رشته جامع‌شناسی حقوقی دکترا گرفت». بعد از این گفتگو نام وی در لیست انتخاباتی ۱۹، ۲۱ و ۲۲ام ۱۳۵۸ اسفند حزب جمهوری اسلامی برای انتخابات مجلس اول، برخلاف یکم تا هجدهم اسفند از «حسن فریدون (روحانی)» به «دکتر حسن فریدون (روحانی)» تغییر یافت. بعلاوه براساس مدارک ثبت‌شده در معرفی نمایندگان مجلس اول، مندرج در سایت رسمی مجلس شورای اسلامی، روحانی دارای مدرک دکترای حقوق معرفی شده بود.))


بنابر گفته فیلم ,  روحانی در سال ١٣٦٠  نام خانوادگی خود را از فریدون به روحانی تغییر داد حالا باید ببینیم چرا در برگه های خیلی محرمانه ساواک سال ١٣٥٤ و ١٣٥٦ ایشان حسن روحانی بودند ؟

البته باز بنابر نوشته ویکیپدیا :

در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲، ایران‌الکشن‌واچ در پاسخ به ایمیل مرکز تحقیقات استراتژیک، ضمن اعلام نام صحیح دانشگاه، نماگرفت‌هایی را از وب‌گاه آن مرکز ارائه داده و مدعی شد که تحقیق و بررسی آنها موجب شده تا بیوگرافی رسمی حسن روحانی در وب‌گاه آن مرکز تصحیح شود. ایران‌الکشن‌واچ، این مطلب را با گذشت ۳۲ روز از دریافت توضیحات و اعتراض آن مرکز منتشر کرد.!!

چطور شد ؟

حسن آقا  درسال ١٣٦٠ بطور رسمی و در شناسنامه به حسن روحانی تغییر نام داده بودند پس چطور در سال ١٣٧٦ حسن فریدون بودند و در دانشگاه هم با همین نام ثبت نام کردند و در مرکز تحقیقات استراتژیک در سال ١٣٩٢ اقدام به تصحیح  نام ایشان شود  ؟ 

پیشنهاد جالب آقای محمد ملکی برای محاکمه در یک دادگاه مردمی

پیشنهاد جالب آقای محمد ملکی برای محاکمه در یک دادگاه مردمی




آقای محمد ملکی فعال ملی - مذهبی  فارغ التحصیل رشته دامپزشکی دانشگاه تهران که قبل از انقلاب  رابط ایران و خارج از کشور در ارتباط با دانشجویان و دریافت پیام‌های آیت‌الله خمینی و تکثیر و توزیع آنها بود و تحصن‌های استادان دانشگاه‌ها و روحانیت در دانشگاه تهران با هماهنگی ایشان انجام میشد و همچنین در کمیته استقبال از روح الله خمینی عضویت فعال داشت.

 و بعد از پیروزی انقلاب با اصرار محمود طالقانی و حکم شورای انقلاب، مسئولیت ریاست دانشگاه تهران قبول کرد و پس از انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاه ها با این همه خدمات برجسته و جانفشانی هایی که برای آمدن خمینی و پیروزی آخوند ها در انقلاب و بدبخت کردن ما و ویرانی کشور کرد , دستگیر شد و پنج سال هم در زندان اوین  از همان کسانی که بقدرت رسانده بودند تو سری خوردند و شکنجه شدند.



و میتوان از کارهای علمی، فرهنگی و سیاسی، کتابها و مقالات متعددی که از دکتر ملکی به چاپ رسیده ، کتاب «دانشگاه و جای امپریالیسم»! و «مجموعه اشعار پیامبر آگاهی» که به سبک مثنوی و داستان زندگی پیامبر اسلام است!!  و «قصه بودو نبود» که داستان مبارزه مردم فلسطین و انتفاضه برای کودکان !!! به صورت شعر می‌باشد!!!

((  البته تعدادی از مقالات و اشعار ایشان از طرف وزارت ارشاد مجوزانتشار نیافته‌است. )) را معرفی کنیم  وایشان  چنین شخصیتی میباشند .


و اما ایشان در آخرین نوشته و مطلب خود پس از آوردن صدها دلیل برای تبرئه از رای دادن خودشان به استقرار نظام آخوندی جمهوری اسلامی پیشنهاد بسیار جالبی داده اند , دقت کنید :

[[ من به عنوان يک ايرانی(( بهتر بود میگفتند من به عنوان یک فعال ملی - مذهبی  با آن کارنامه درخشانم ))   که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس می‌کنم به اندازهٔ‌‌ همان يک رأی (( باز بهتر بود میگفتند : همان یک رای وآنهمه فعالیتهای خودم برای استقبال از خمینی و تکثیر و پخش  نوار و اعلامیه های او در بین مردم و دانشجویان و خدمتم برای استقرار جمهوری اسلامی ))  به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی نداده‌اند به محاکمه کشيده شوم.


امّا  (( اما نکته اساسی و پیش شرط ایشان پس از این اما بسیار جالب است ))  پيش از آن جناب آقای خامنه‌ای بايد به مسئوليت‌های خود در آنچه در اين ۳۵ سال پيش آمده اعتراف کند و از ملّت بخواهد استعفای او را به علت عدم توانايی در رهبری جامعه و نداشتن صلاحيت لازم و کافی بپذيرد و اعلام نمايد آمادهٔ حضور در يک دادگاه مردمی و تحت نظارت مراجع حقوق بشری بين‌المللی است!؟!؟!؟!؟]]

یعنی مخ من ترکید و مغزم سوت کشید که ایشان با هشتاد سال سن و بنابه فرموده خودشان : [[  به نظر من که آخرين روزهای زندگی را سپری می‌کنم و هيچ آرزويی جز نجات مملکت ندارم ...]] چنین پیش شرطی که دست کمی از گفتن :


اما قبل از آن بروید خمینی را زنده کنید و بیاورید و در گوشه کلاس یکدست و پا نگهدارید و برای کارهای بدش دانه دانه ریش هایش را بکنید و تا میخورد کتکش بزنید و پس از آن اگراو توانست در بازی فوتبال چهار گل به تیم ایتالیا و شش گل به تیم برزیل بزند و از ریودو ژانیرو تا فرودگاه مهر آباد یک کله پرواز کند وبا من به دادگاه بیاید

سپس حاضرم که مرا فقط بجرم همان رای دادن و به اندازه همان یک رای در دادگاهی مردمی که اگر ریاست آن بعهده ابراهیم یزدی باشد که خیلی بهتر است , محاکمه کنید , ندارد !

با تمام این حرف ها باز شهامت و صداقت و احساس مسولیت ایشان را نسبت به دیگر همپالگی های ایشان که انگار نه انگار هستند , تحسین میکنم و ایشان را بخاطر  ساختن این جهنم برای خودشان ومردم و  سوختن نسلهای بعدی هم توسط آتش همان جهنم به اندازه همان یک رائی که دادند از سهم خودم (فقط سهم خودم ) میبخشم و حلالشان میکنم.


 چرا که همین مقدار حرف زدن و چنین پیشنهادی آنهم از طرف یک ملی - مذهبی , نیاز به غیرت و شرافت و نیروی بالائی برای بیان آن دارد , که تابحال فقط به فقط از ایشان شنیده شد و ابراز گردید.

پروردگار به دیگر دوستان و همپالگی ها و همکاران و یاران ایشان نیز؛ 
قدرت اعتراف به اشتباه
                   و شهامت اقرار به اشتباه
                                    وجدان و صداقت پذیرش اشتباه
                   
                          را عنایت بفرماید .

     

دوشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۳

چوپانی که از همه دولتمردان جمهوری اسلامی فهمیده تر و بزرگوار تر است

چوپانی که از همه دولتمردان جمهوری اسلامی فهمیده تر و بزرگوار تر است




 پیشنهاد میکنم یا نوروز حیدری را برای نظارت و ریاست بر دولتمردان و مدیران جمهوری اسلامی انتخاب کنیم و به کار بگماریم و یا دولتمردان و مدیران جمهوری اسلامی را یکدوره سه ماهه  برای آموزش و کسب شرافت و وجدان و احساس مسئولیت و پاکدستی و پاکدامنی و بزرگی و بزرگواری نزد نوروز حیدری بفرستیم...

همه نوروز حیدری چوپان لرستانی را میشناسید و یا در باره نکشتن و شلیک نکردنش به پلنگی که ٤٤ راس از گوسپندان او را خورده بود و در حالیکه پلنگ   در تیر رسش بوده , مطلبی خوانده و یا شنیده اید.

اما این چوپان و دامدار لرستانی نشان داد که از همه دولتمردان جمهوری اسلامی بیشتر میفهمد و از همه آنها بزرگوارتر است و از همه آنها بیشتر به فکر مردم و مملکت است و لیاقتش در نشستن بر مناصب و مصدر هایی که جمعی دزد و لات و نفهم آنها را پر کرده اند نیز بیشتر میباشد .



[[  روز گذشته زمانی که «نوروز حیدری» در اداره کل حفاظت محیط زیست استان لرستان حضور یافت تا چک معادل قیمت 44 دام تلف شده‌اش را دریافت کند، همه چیز برای ختم به خیر شدن ماجرا فراهم بود اما نوروز خسارت را نپذیرفت و به ازایش خواسته‌ای مطرح کرد که جز اثبات دوباره بزرگی اش، نام دیگری نمی‌توان بر آن نهاد.او تصمیم گرفته بود تا مبلغ خسارتش را برای احداث پاسگاه محیط بانی در منطقه زادگاهش واگذار کند و چنین کرد، در حالی خودش به آن مبلغ احتیاج مبرمی داشت و می‌توانست آن را صرف بهبود دام داری خود کند.

http://www.tabnak.ir/fa/news/396613/نوروز-حیدری-بار-دیگر-شاهکار-خلق-کرد-و-شگفتی-آفرید ]]


از برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان حکومت جمهوری اسلامی میخواهم که به پیشنهاد من که در اول این مطلب عنوان کردم کمی جدی تر و عمیق تر فکر بکنند ...

[[ رهبر ما آن چوپان بزرگواریست که پول خون ٤٤ راس گوسپند رمه اش را صرف بازسازی مراکز حفاظت از محیط زیست کشورش میکند .]]

تبلور احساس زنانگی !

                        تبلور احساس زنانگی !



آقای ابوترابی مصیبت منابع ارزی را بخوانید گریه کن زیاد داریم

آقای ابوترابی مصیبت منابع ارزی را بخوانید گریه کن زیاد داریم

  


آقای ابوترابی مگر کار آخوندها خواندن روضه و ذکر مصیبت و گریه انداختن مردم نیست ؟

تو هم که آخوند هستی ,

حالا چه فرقی میکند که سر حسین یا دو دست ابوالفضل را در صحرای کربلا ببرید
یا از آتش زدن منابع ارزی و بدبخت کردن مردم توسط محمود احمدی نژاد و دولت سابق ذکر مصیبت کنید ؟ 

اجر شما با سید علی خامنه ای , بخوانید که مردم گریه میکنند , بخوانید ...

[[ حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن ابوترابی‌فرد نایب رئیس مجلس شورای اسلامی خطاب به مسئولان و کار‌شناسان دارالقر‌آن‌های سراسر کشور گفت:

در اوج تحریم‌ها و محدودیت‌های ارزی، منابع ارزی خودمان را آتش زدیم که اگر مصیبتش را بخوانم همه شما گریه می‌کنید!! ]]

آقای ابوترابی این مملکت هنوز آنقدر احمق دارد که فکر کنند شما و احمدی نژاد ها آدم هستید و مشغول خدمت کردن میباشید , پس بخوانید تا گریه کنیم ...

آقای ابوترابی , در این کشور هنوز آنقدر بیشعور و ابله داریم که دور احمدی نژاد جمع بشوند و طرفداری از او بکنند , پس بخوانید تا گریه کنیم ...


آقای ابوترابی پس چرا حالا زبان باز کردی از ریخت و پاش ها میگوئی , شما آنوقتها چه غلطی میکردید؟ بخوانید تا گریه کنیم ...


آقای ابوترابی آخوند نفهم , مرد ناحسابی بجای ذکر مصیبت و گریه انداختن اگر مردی مدارکش را رو کن از همان افراد با شفافیت نام ببر و خواهان محاکمه آنها باشید , نه آنکه ننه من غریبم بازی دربیاورید .//

یکشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۳

حزب الهی بی عرضه ودست و پا شلفتی چه نوع جانداریست ؟

حزب الهی بی عرضه ودست و پا شلفتی چه نوع  جانداریست ؟



در گونه ها و رده بندی حزب الهی ها , اخیرا یک حزب الهی جدید توسط حجت الاسلام پناهیان , بنام [[ حزب الهی بی عرضه ]]  که جز رده حزب الهی هاست ولی از دسته بسیجی های  ساندیس خور میباشد ,  کشف و تقدیم به جامعه علمی و مذهبی کشور گردید .

 این حزب الهی جدید الکشف که بنظر کاشف آن یعنی حجته السلام و المسلمین پناهیان , به دلیل آنکه پول ندارد و پولدار نیست به بی عرضه  معروف و به همین اسم نیز  نامگذاری شده است .

 

ولی یکی از این حزب الهی ها که بنده خدا گیج شده و طبقه و گروه  و رده جانداری خودش را گم کرده و نمیداند در صفحه فیسبوکش گفته :


[[ «چند روز پیش در دانشگاه امام صادق(ع) مراسمی با سخنرانی پناهیان و مداحی حاج میثم مطیعی خودمان برگزار شد. اگر پناهیان سخنران باشد دیرتر می‏روم تا فقط از نوای میثم عزیز استفاده کنم چون حوصله شنیدن حرف‏های ذوقی و بی‏قاعده‏ نامبرده را ندارم. ولی خب این‏بار ده دقیقه‏ پایانی سخنرانی رسیدم. پناهیان برخی دانشجویان امام صادق(ع) را که به ماشین گران‏قمیت و دنده اتوماتش گیر داده بودند مورد تمسخر قرار داد و نیشخندی حوالتشان کرد و گفت بچه حزب ‏اللهی باید پولدار باشد اگر پول ندارید عرضه ندارید! باید عرضه داشته باشید! من معنی عرضه را نمی‏دانم؛ اگر کسی هست که مرا در درک این کلمه یاری کند خوشحال می‏ شوم.» ]]


 که البته و صد البته که , کی بهتر از جناب مولانا شیخ مصطفی بلخی نیک کرداری میباشد تا بتواند به شما یاری رساند و خوشحالتان کند ؟


ای حزب الهی بی عرضه عزیز , ای جان برادر که پولدار نیستی و خودت هم خبر نداری که از بالا تو را به دیده حقارت مینگرند و ریشخندت میکنند

,
بدان و آگاه باش که , تو باز هم شانس آوردی و بخت یار تو بوده که هنوز تو را در رده بندی اصلی خودت که همانا رده چرندگان و چهار پایان میباشد قرار نداده اند!
لذا اول از هر چیزی از تو  خواهشمندم که ناراحت و عصبی نشو و خودت را کنترل کن و تا آخر مطلب یار من باش...

تا تو را بگویم که از چه بابت با چهارپایان  قرینی و کوس برابری میزنی در حالیکه خود را یک مخلص ارزشی متعهد میدانی و تصور میکنی !

که زهی خیال باطل ...

کمی خویشتندار باش تا حقیقتی بر تو بگویم و چشم دل تو را به نور حقیقت روشن سازم , شاید که بفهمی چه بر سرت آوردند و با تو چه ها کردند که  تو همچون کبکی سر در برف نادانی فرو برده ای و همه چیز را سپید میبینی... ,

و بدان که حقیقت همچو دارو تلخ و ناگوار است ولی سبب شفا و درمانت میگردد و باشد که نجاتت میدهد .


پس زبان به کام بگیر و خاموش باش و گوش دل به حرف دل بسپار و اندرز پذیر باش .

ای بی عرضه ,  از آن سبب تو را بی عرضه  میدانند چون هنوز بر تو همچو آن درندگان , خوی غارت و چپاول و دزدی و اختلاس و زد و بند هنوز غالب نشده و تورا از آن به عمد دور نگاه داشته اند ...

 چراکه هنوز هم  همچو گوسپند بر پای منبر آنها مینشینی و به مهملات و خزعبلات آنها گوش میسپاری و همچو ابلهان از آن گفته ها که خود انها هیچ اعتقادی بدان ندارند و پایبند آن نیستند کپی میکنی و  نت بر میداری ... ای بی عرضه !

ای بی عرضه بی پول , بدان و آگاه باش زمانیکه تو مشغول پرکردن آفتابه حاجی و گذاشتنش دم در خلا بودی و یا هنگامی که به دنبال خرید منزل ایشان از این خیابان به آن خیابان میرفتی و یا برای تهیه نخود سیاهی که حاجی گفته بود به این طرف و آنطرف میدویدی , حاجی  با آقا زاده اش مشغول دسته کردن همان پولهائی که معیار و ملاک [ عرضه   ] میباشند بودند .


ای نا پولدار بی عرضه , بدان و آگاه باش که هنگامیکه تو مشغول حفظ آیات و خواندن روایات سفارش شده حاجی بودی و دعای جوشن کبیر را تمرین میکردی , حاجی  , آقا زاده اش را فرستاد به انگلیس تا طریقه با عرضه شدن انگلیسی را بیاموزد تا بتواند او را به یک با عرضه بین المللی تبدیل کند و عرضه خودش و آقازاده اش را به تمام جهانیان نشان بدهد و فخر بفروشد .

ای طفلک بی عرضه حزب الهی , بدان و آگاه باش که آن خلوص نیت پاک تو برای حاجی و آقا و آقا زاده اش بهترین مستمسک و وسیله  برای فراغت آنها ,  در مال اندوزی بیشتر و بیشتر بود .

بدان و آگاه باش , که آن خر حمالی های تو حاصلی جز پول بیشتر که برای آنها [ عرضه ] بود  , به ارمغان نیاورد و تو نادان درست در آنزمان به فکر نوع پارچه پوشش و جنس کفش آقا امام زمان در آن جمعه ای که باید ظهور کند بودی و همانا از پول که همان [ عرضه ] باشد غافل گشتی....

و آنها نیز با تیزهوشی و شناخت کامل از بلاهت تو , هر از گاهی تکه [ عرضه ] و مبلغ ناچیزی به  پیش تو انداختند که با آن حتی تو نمیتوانستی دیگر بی عرضه ها که دوستانت بودند را به یک ساندویچی ببری و سوسیس بندری بهشان بخورانی تا همگی با هم کیف کنید و برای خودتان خاطره بسازید...

اما همان  ته استخوان عرضه  , دهن تو را میبست و جای گله گزاری و هیچ فکری را هم برایت نمیگذاشت.

ای بی عرضه حزب الهی بدان که اگر اندکی , فقط اندکی سر خود را بالا می آوردی و یکبار , فقط یکبار خوب به اطراف خودت مینگریستی واگر فقط  از چهار یا پنج سلول , فقط چهار یا پنج سلول  خاکستری از مجموع سیزده میلیارد آن در مغزت استفاده میکردی  , به راحتی میدیدی و میدانستی که آنها از صدقه سری تو در کدام بحر لذت غوطه ورند  و با کون در کدام تشت عسل نشسته اند؟


و بدان و آگاه باش , که اینک خرشان از پل گذشته و میدانند که جز اطاعت امر , کار دیگری نمیتوانی بکنی , که چنین با جسارت در دانشگاهی که برای تربیت بی عرضه های حزب الهی باسواد و متخصص از برای برنامه های آینده خودشان  در کسب بیشتر [ عرضه ]  به دلار و یورو ساختند  , می آیند و شما را چنین خوار و خفیفتان میکنند و با عرضه گی خودشان را با دنده اتومات به رخ شما میکشند و به همان ریشی که تو از برای آنها و گفته آنها نزدی و بلند کردی اینچنین غش غش میخندندو حال میکنند ...

             

 
ای فرزند , ای جان بی عرضه , دیگر مرا تاب نوشتن بیش از این نمیباشد و میدانم که توهم مثل همیشه از بهر حماقت , خیال بر خوشحال شدن خود در درک این [ عرضه ] بردی که چنین نیست و باید از شرم سر بگذاری و بمیری... 

ولی اگر کمی سر خودت را بالا بگیری و لختی به رفتار و گفتار آنها و تناقض آن دقت کن تناقض آن , نیک بنگری براستی  دوصد چون گفته مرا در اندک زمانی به چشم خود ببینی و  به همان اندازه فهمت نیز بدانی ....


من پند گفتم , خواه آنرا بفال نیک گیر , خواه سخنم را گزافه بدان و برو بیشتر بی عرضه و ملول شو .//