چهارشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۲

نگاهی به زندگی و سابقه افراد کشته شده در زمان رضا شاه

نگاهی به زندگی و سابقه  افراد کشته شده در زمان رضا شاه

 


اجازه بدهید که با هم به زندگی و سابقه و خدمات و علت مرگ رجال و افرادی که مخالفان رضا شاه آنها را آزادیخواه و روشنفکر و خدمتگزارمینامند و حبس و دستگیری آنها را خفقان و سرکوب میدانند ومیخواهند مرگ آنها راجنایت رضا شاه نشان بدهند و با تحریف تاریخ و اشخاص دوران سازندگی و نجات ایران را دوران سیاه استبدادی پهلوی اول جلوه دهند و به مردم حقنه کنند , نگاهی بکنیم تا ببینیم  این دوستداران دمکراسی و آزادی بیان میخواهند چه کسانی را با چه سوابقی  بعنوان  خادم و آزادیخواه و روشنفکر به مردم  ایران  معرفی بکنند؟ 

پس بیائید با دیدی بازتروبا دقتی بیشتر به این افراد که به گفته مخالفان رضا شاه ,  فقدان و مرگ آنها ضایعه بزرگی در روند جریان انقلابی و استقرار دمکراسی در ایران ایجاد کرد و ضربه سخت و مهلکی به جریان و پیکره روشنفکری زد وسبب  تاخیردرکسب  پیروزی وبدست آوردن آزادی برای ایجاد و استقرار جمهوری اسلامی   به رهبری  آخوند ها شد , بکنیم  وآنها را  بهتر بشناسیم .

 دوستان و هم میهنان بسیار جالب است که بدانید منبع وماخذ تمام مطالب نوشته شده من هم مانند نوشته ها و گفته ها و اتهامات مخالفان رضاشاه , تماما از ویکیپدیای فارسی میباشد! تا به این دوستان دغلکار بگویم و نشان بدهم که :
 
گفتن نیمی ازحقیقت برابر با یک دروغ کامل میباشد.

 مطالب از  ویکیپدیا میباشد

[[ در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرت‌الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت‌الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و محمد فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو شاهرخ) نیز دیده می‌شوند.[۹][۵۷][۵۸][۵۹]
و[۶۰] برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علی‌اکبر داور وزیر عدلیه)از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند.[۶۱][۶۲]
علاوه بر این افراد، کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتاً با خانواده صورت می‌پذیرفت باید افزود.[۶۳ ]]



نصرت الدوله فیروز  : فرزند شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عزت‌الدوله دختر مظفرالدین شاه بود.

شاهکار او همکاری در قرداد ١٩١٩برای گرفتن رشوه و حق العملکاری میباشد.  

((پیمانی که در ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۸ خورشیدی) دولت بریتانیا با دولت وقت ایران پس از ۹ ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله، با پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه و بدون در جریان قرار دادن احمد شاه منعقد شد؛ بر اساس این قرارداد تمامی امورات کشوری ولشکری ایران زیرنظرمستشاران انگلیسی وبا مجوزآنان صورت میگرفت))

مهدی بامداد در شرح حال رجال ایران می‌نویسد: «علت توقیف و تبعید این بار که سرانجام به هلاکتش منتهی گردید، بطوری که گفته شد، برای این بوده که در روزنامه‌های فرانسوی مقالات تندی علیه حکومت ایران و سلطنت رضا شاه نوشته بود.
وی در سمنان تبعید بوده و بر حسب دستور مختاری (رئیس شهربانی رضا شاه) سه نفر به نامهای عقیلی پور، فرشچی و عباس مختاری (معروف به شش انگشتی) به منظور قتل وی به سمنان اعزام می‌گردند.



عبدالحسین تیمور تاش : او از کسانی بود که در برانداختن قاجارها و برآوردن پهلوی‌ها کوشش بسیارکرد، در دوره رضاشاه نخستین وزیر دربار بود و نقش مهمی را در سیاست خارجی ایران بازی کرد.
سوابق ناشی از ولخرجی‌های وی از بودجه دربار، اخذ وام‌های کلان از بانکها و اشخاص مختلف، خوشگذرانی، شهوترانی، قمار، شرب خمر مدام، استعمال افیون و دوستی با افراد ناباب،ملاقات محرمانه با سران شوروی، و مطالب روزنامه‌های انگلیسی راجع به جانشینی تیمورتاش و غرور و تکبر نامبرده  رضاشاه را نسبت به تیمورتاش بدگمان ساخت.
 تا موضوع اختلاس تیمورتاش با همکاری رئیس آلمانی بانک ملی (در جریان تبدیل ارز) با  حسینقلی نواب، رئیس هیئت نظارت مطرح  و سبب دستگیری او شد.
همچنین در همان اوان وکیل الملک دیبا، رئیس حسابداری دربار و یار نزدیک تیمورتاش پس از محاکمه در دادگستری، توسط رضاشاه از کار برکنار گردید.

به گفته باژانوف (دستیار استالین و منشی حزب کمونیست شوروی که در ۱۹۲۸ به غرب پناهنده شد.) تیمورتاش جاسوس روسها بود و اطلاعات مهم را در اختیار روسها قرار می‌داد.

 آقابیگ اوف دیگر مأمور شوروی نیز از تیمورتاش به عنوان خدمتگزاری صدیق نام برده‌است که کلیه اهداف سیاسی و اقتصادی شوروی را تأمین می‌کرد.

        

جعفرقلی خان سردار اسعد : معروف به سردار بهادر، از رؤسای ایل بختیاری و از فاتحان تهران در جریان انقلاب مشروطه در ایران می‌باشد.

از جمله کارهایی که این هیئت مدیره  ( سردار اسعد هم عضو آن بوده )انجام داد، دستور محاکمه و قتل شیخ فضل­الله نوری، مفاخرالملک و میرزا اسماعیل­خان آجودان باشی بود.
رضاخان که در آن موقع وزیر جنگ بود، برای این که وی دوباره به حکومت ایالتی برسد، بسیار کوشش کرد و از دولت وقت خواست تا وی را به استانداری خراسان بگذارند.
سپس بواسطه کشف سندی که شرکت جعفرقلی خان اسعد را با تیمورتاش در قضیه نفت می­رساند و همچنین گفته شد که محرمانه، اسلحه به بختیاری وارد کرده‌است, دستگیر شد . 

بعدها در ملاقات از شاه شنیدم :

 بلی! می‌خواهند محمدحسن میرزا را بیاورند... شهوت­رانی که از این بیشتر نمی­شود.

سردار اسعد به عنوان وزیر جنگ محمدعلی فروغی به همراه رضاشاه به شهر بابل رفت و در آنجا به اتهام توطئه علیه شاه دستگیر و به تهران آورده و راهی زندان قصر شد! پس از چند ماه که در تهران زندانی بود، در زندان موقت تهران، مسموم شده و به قتل رسید.

       

اسماعیل خان قشقایی معروف به صولت‌الدوله:او از فرزندان داراب خان رئیس ایل قشقائی بوده و در فیروزآباد از شهرهای استان فارس متولد شده است.
رضاشاه اصولا با روسای ایلات میانه‌ای نداشت و درصدد بود آنها را از میان ببرد.

( جرم اصلی وی ملاقات با انگلیسی ها و خرید اسلحه و تجهیز سواران ایل قسقائی و دیگر تحرکا ت مشکوک بود )

او  توسط پلیس سیاسی دستگیر و به زندان افتاد.
صولت الدوله قریب شش ماه در زندان قصر در شرایط نامساعدی به سر برد.[۴]

صولت‌الدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زمانی که نماینده مجلس شورای ملی بود، در زندان قصر تهران درگذشت.

        

سیدحسن مدرس:  سیاست مدار و روحانی شیعه بود .یکی از پنج مجتهد ناظر مجلس دوم مشروطه بود، مخالفت شدیدی با حق رأی و انتخاب زنان به نمایندگی مجلس داشت.

مدرس در جریان قیام نورالله نجفی اصفهانی در دیماه ۱۳۰۵ شمسی در قم علیه اقدامات رضاشاه طی تلگرافی از قیام ایشان حمایت کرد.

(( یکی از علل مرگش همانا  زبان درازی ذاتی آخوندی وی است ))

واینک ما نیز بدرستی و خوب میدانیم  و دریافتیم که برای کشتن  و اعدام او فقط استناد به گفته سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست , کاملا بس است و کفایت میکند و نیاز به توضیح و  شرح بیشتری نیست و ندارد .))



میرزاده عشقی :(زادهٔ ۱۲۷۳ خورشیدی در همدان - درگذشتهٔ ۱۲ تیر ۱۳۰۳ خورشیدی در تهران) شاعر دوران مشروطیّت، روزنامه‌نگار و نویسندهٔ آنارشیست ایرانی و مدیر نشریه قرن بیستم بود.

 درباره شاعری و خدمت او به ادب و هنر مملکت , تنها میتوانم توجه  خوانندگان را به این نکته ظریف ولی کثیف جلب کنم که :

شعر باید رید یکی از تندترین و معروف‌ترین اشعار میرزاده عشقی است.

بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید
                              به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
   
و در مورد خبرنگاری وآگاه سازی مردم بیسواد توسط  وی تنها  به ذکراین نکته :

به گفتهٔ عشقی روزنامه «قرن بیستم» در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشت. ( تنها دو مشترک !) بسنده میکنم! 

«روزنامه قرن بیستم» که شماره‌های آن در سه سال و اندی به زحمت از بیست گذشت، بسیار نامنظم انتشار می‌یافت، خواننده چندانی نداشت و شهرتی را اگر فرض کنیم شهرتی به دست آورد، مدیون نام خود عشقی بود.

( بنظر من مهمترین علت شهرت و بر سر زبان افتادن نام وی و انتسابش  به سیاست و آزادیخواهی و دمکراسی همه تماما مرهون و مدیون , نسبت دادن قتل او به رضا شاه بزرگ  است )

عشقی، زبانی آتشین و نیش‌دار داشت. او در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ افراد ناشناس قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو بست.



میرزا محمد فرخی یزدی:(تاج الشعرا)، (۱۲۶۸ یزد - ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و دموکرات صدر مشروطیت است.

((  میزان سواد  )) : قدری در مکتبخانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل نمود.

 فرخی تا حدود سن ۱۶ سالگی تحصیل کرد و فارسی و مقدمات عربی را آموخت.

 وی در حدود سن ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد!

 ( این اولین اقدام وی بوده و تا آخر عمرش بعلت مخالفت و سرودن شعر بر علیه مدیران و بزرگان , مشمول اخراج و مشغول فرار بوده است )

  خطاب به ضیغم‌الدوله بی ناموس قشقایی حاکم یزد چنین گفت:
به همین مناسبت حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند.

 به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی بقیه وکلا حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی مرتبا از سایر وکلا ناسزا می‌شنید و حتی یکبار در مجلس توسط حیدری، نماینده مهاباد مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت.

از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار نمود.[۷]

وی از طریق شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریه‌ای به نام «پیکار»
که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت!!

( دقت کنید زیر لوای غیر ایرانی و در دوران تلاش برای نجات مردم از فقر و بیماری ایشان افکار انقلابی داشتند و خواهان انقلاب بودند و فقط برای مردم گرسنه  شعر میسرودند  !!))

فرخی در زندان قصر و ظاهرا در شهریور ۱۳۱۸ به طور عمدی مسموم شد. بنا به اظهار دادستان محاکمه عمال شهربانی، فرخی در بیمارستان زندان، بوسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد.


                      

کیخسرو شاهرخ  :

(( من شخصا , با اتهام قتل ارباب کیخسرو که هدف و کارکرد و برنامه های او تماما در راستای اهداف  و سلیقه های رضاشاه بوده و با برنامه های رضا شاه در بزرگداشت ایران با ستان  و آئین زردشتی هماهنگی داشته  وچون هیچ مدرکی از اختلاف مابین او و رضا شاه  در دست نیست درست نمیدانم و با آن مخالفم  و آنرا یکی از کثیفترین دروغها و تهمت های نسبت دادشده به رضا شاه بزرگ میدانم ))

و تنها با استناد به اینکه : در جریان جنگ جهانی دوم، پسر کیخسرو، گوینده رادیو برلن بود[۲۳] و برعلیه رضا شاه و بریتانیا بدگویی می‌کرد.

 این اتهام را  هم با توجه به  علاقه رضا شاه به آلمان کاملا بی اساس میدانم  و بهیچ وجه نمیتوانم قتل شاهرخ را کار رضا شاه  تصور کنم .

((ولی این قتل میتواند کار کسانی مانند آخوندها باشد,  که از قدرت گرفتن زرتشتی ها و توجه و حمایت شاه ازآنها واز سرایت آن به افکار و افراد جامعه که درآن زمان شدیدترین احساس های ناسیونالیستی را داشتند ,  ترسیده بودند باشد  ))

و  محدود کردن و بستن گروه‌های چپ مانند حزب کمونیست ایران و گروه ۵۳ نفر  و

شاهکار آنها در  خودمختاری گیلان و سرسپردگی آنها به شوروی  را اصلا قابل و لازم به توضیح نمیبینم .

دوستان و هم میهنان گرامی ,

این سرگذشت حقیقی و سابقه و کارنامه  همان اشخاص  به اصطلاح ,  
آزادیخواه وروشنفکر و خدمتگزار و مظلوم ,  جعل شده و ساخته و پرداخته فکر  و ذهن  روشنفکر ! آقایان   !  یا همان مخالفان  محترم و آگاه رضا شاه بزرگ است ودیدیم و خواندیم و دانستیم ,  اینها کسانی هستند که با  تحریف تاریخ  سعی در  تخریب رضاشاه بزرگ دارند  .

 اما  به گواه تاریخ  وبا استناد به  اسناد و مدارک کافی  دیدیم که همه آنها یا سر در آخور اجانب و بیگانگان داشتند و یا مخل و مزاحم برنامه ها ی سازندگی حکومت رضاشاه برای نجات ایران و مردم ایران بودند. 

یا همانند آن دو شاعر خیالپرداز که فکر میکردند با حرف و شعر میتوانند بیماری و فقر را ریشه کن کنند و با چاپ روزنامه در خارج و نزد اجانب و گفتن نظرات انقلابی و یا با ریدن و باید رید  قادر خواهند بود که  مملکت را سرو سامان بدهند!

اما نکته جالب اینجاست  که علت شهرت وتنها دلیل خدمت آنها این بوده که :  
شعرمیگفتند و روزنامه چاپ میکردند و مطلب مینوشتند آن هم برای مردمی که اصلا سواد خواندن هم نداشتند!!

 و بجای کمک و همکاری در سازندگی و پیشرفت و هدایت مردم ,  آقایان افکار انقلابی در سر داشتند .

براستی اگر این افراد خادم و آزادیخواه و خدمتگزار به ایران بودند ,
میبایستی بقول همان شاعری که زبانی آتشین و نیش‌دار داشت , یعنی مرحوم میرزاده عشقی  :

به این آزادی و آزادیخواهی و روشنفکری و خدمتگزاری,
باید رررررر رید //  


 

دیدار شیطان و پیامبر اسلام و تشکیل جلسه ای پیرامون مسائل مهم روز

دیدار شیطان و پیامبر اسلام و تشکیل جلسه ای پیرامون مسائل مهم روز



من هم اول باورم نشد و تیتر منبع خبر را که خواندم فکر کردم شوخی هست و در قالب طنز نوشته شده و جوک گفته اند .....,

ولی باور کنید که این حرفها را یک آخوند و کارشناس مسائل دینی بنام حجت الاسلام انصاریان  در شب ٢١ ماه رمضان و در هیئت همدانی ها  زده است . 

ایشان مدعی شدند که این دیدار و جلسه  در خانه  ( ام سلمه ) مابین ابلیس و پیامبر برگزار شده و کسی خواسته وارد شود و اجازه میگیرد   و پیامبر گفته: که راهش بدهید , ابلیس ( خودمان ) هست , و در را بر او نبندید !
( عجب ابلیس با ادب و با تربیتی ! ) 

و شیطان هم برای آنکه پیامبر باور کند که کلکی در کارش نیست و  شیطنتی  نمیخواهد بکند و این جلسه کاملا رسمی هست ,

به رسول میگوید : من از جانب خدا مامور شدم تا با تو جلسه ای برگزار کنم و دو تا فرشته هم شاهد می آورد !

[ من نمیدونم اگر شیطان از خدا حرف شنوی دارد هنوز هم از خدا اطاعت میکند و خدا هم میتواند به او دستور دهد , چرا خداوند عالم به شیطان دستور نمیدهد که دست از سر ما آدم ها بردارد و ما را  به گمراهی و گناه و فساد نکشاند , تا هم مارا اذیت نکند و هم  اینهمه مشکل و دردسر و اینهمه پرونده برای رسیدگی در روز قیامت و مشکل تهیه  سوخت برای آتش جهنم و اینقدر بامبول نزند و هزینه اضافه نتراشد و خرج بیخود برای خدا درست نکند و وقت اورا نگیرد؟ ]

به هر حال در این جلسه که بیشتر شبیه یک بازجوئی و تخلیه اطلاعاتی از جانب پیامبر است , و شیطان هم مثل بچه آدم و درست مثل اعترافات تلویزیونی جاسوسان و معترضان  و مخالفین نظام جمهوری اسلامی هر چه که پیامبر از او میپرسد , با خلوص نیت و صداقت تمام به او پاسخ میدهد.

 و آدم شک میکند که بچه به این خوبی و درستی چطور اینقدر شیطان شده و ما باید از او بترسیم و از ترسش به دامان خدا پناه ببریم ؟

حالا حساب کنید که شیطان با پیامبر که مظهر مهر و عطوفت اسلامی و صبوری و گذشت بود ,اینگونه  راست گفته و پته خودش را بر آب ریخته ....

اگر گیر برادر حسین بازجو کیهان و یا دیگر برادران بازجوی جمهوری اسلامی  در اوین می افتاد , چه ها که اقرار نمیکرد و چه ها که نمیگفت ........ 

به کمی از قسمت اول سخنرانی این آخوند آگاه دقت کنید :

[[ این کارشناس مسائل دینی تصریح کرد:‌ اگر بخواهیم از کار این دشمن آگاهی پیدا کنیم باید به این روایت دقت کنیم:

پیامبر اکرم در خانه «اُمّ سلمه» نشسته بودند کسی اجازه ورود خواست حضرت رسول فرمودند ابلیس است، در را به روی او نبندید نمی‌خواهم راهش ندهید در را باز کنید و بگذارید بیاید.
وی افزود: وقتی ابلیس روبه‌روی پیامبر (ص) نشست، گفت :

من به اختیار خودم به اینجا نیامده‌ام دو فرشته از جانب خداوند من را مأمور کردند تا جلسه‌ای با تو داشته باشم.

حضرت فرمودند: من سؤالاتی دارم که تو باید به آنها جواب بدهی.
حجت‌الاسلام انصاریان ادامه داد:‌ حضرت رسول از شیطان پرسید در این دنیا با چه کسی دشمن هستی؟

شیطان گفت:‌ با تو! نسبت به شما دشمنی بسیار دارم.

حضرت پرسیدند، چرا؟

شیطان جواب داد تا با این قدرت معنوی مردم را هدایت می‌کنی و به آنها وعده قطعی می‌دهی که آنها را در قیامت نیز شفاعت خواهید کرد. تو مانع و مخل کار من هستی و زحمت مرا به باد می‌دهی.
وی گفت:
حضرت رسول (ص) از شیطان پرسید: آیا با کس دیگری هم دشمن هستی،

شیطان گفت من با یاران و دوستان تو هم دشمن هستم. و الی....مابقی در؛

منبع خبر :http://www.parsine.com/fa/news/136109/نظر-شیطان-درباره-حضرت-علیع 

اما دو نکته در بیانات گهربار این کارشناس خبره مسائل دینی و اسلامی هست :



١- * شیطان از چه کسانی رضایت کامل دارد؟
وی اظهار داشت: پیامبر فرمود شیطان از چه کسی رضایت کامل داری شیطان گفت از زنانی که با روی و موی باز با لباس و پوشش خود جلب توجه کرده، با آرایش بیرون آمده و دین مردم را غارت می‌کنند. شیطان در حالی این سخنان را می‌گفت که آن زمان بدحجابی در شهر مدینه وجود نداشت.

[ اگر بدحجابی در آنزمان در مدینه نبود , مطمئنا حرف و حدیثی هم درباره اش نبود و نمیگفتند و حتما بوده ...]

٢- * رضاخان با فرمان کشف حجاب، کمر 124 هزار پیامبر را شکست!
حجت‌الاسلام انصاریان در خاتمه خاطرنشان کرد: یکی از اساتید امام راحل مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی است که بنده بی‌واسطه تربیت‌شده‌های او را دیده بودم. می‌گفتند وقتی رضاخان زنان را با زور خود وادار به کشف حجاب کرد، مرحوم شاه‌آبادی بر بالای منبر گفت: رضاخان، این زندیق، با مسئله بی‌حجابی زنان کمر 124 هزار پیامبر را شکست و انبیاء را زمین‌گیر کرد.

[ جناب حجت الاسلام انصاریان باید به  آخوند شاه آبادی که از صدقه سر شاه , آباد و آبادی شده که الان باید با در بهشت با ملایک و حوریان  مشغول تحریر و
تدوین و رسیدگی به چاپ رساله خودشان در بهشت باشند ,
پیامی بفرستند  تا شاه آبادی به خدا گوشزد کند که یا کمربندهای چرمی پهن به کمر پیامبران ببندد و یا از باشگاه های بدنسازی بهشت کسانی را برای پیامبری انتخاب کند که با یک فرمان کمرشان نشکند و زمین گیر شوند !!

 بگردم رضا شاه بزرگ را که یک فرمانش چنین میکند ,اگر میخواست  یک سیلی یا چکی بزند چه میشد ؟
هر چند که همه کارها دست خداست و خدا بر همه چیز آگاه هست و این کمر شکستن هم حکمت الهی داشته و رضاشاه به امر خدا چنین فرمانی داده بود !]

سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۲

همه به احمدی نژاد آخرین دستمزد و آخرین حال را دادند!

همه به احمدی نژاد آخرین دستمزد و آخرین حال را دادند!



احمدی نژاد که امروز آخرین سفر استانی خودش را رفت تا نشان بدهد که تا آخرین نفس و آخرین لحظات ریاست جمهوری خودش از حیف و میل پول نفت یا بیت المال دریغ نمیکند و نمیگذرد هم  صاحب دانشگاه شد و تمام اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به او رای مثبت دادند !

بنوشته تابناک ,

همه به دانشگاه احمدی‌نژاد رای دادند  

 
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره ویژگی خاص دانشگاه احمدی نژاد که باعث شد شورا به آن رای دهد، گفت:
 
بالاخره دکتر احمدی نژاد 8 سال پیش رئیس جمهور بود و اعضای شورا با درخواستش پس از 8 سال مخالفت نکردند.
 
وی افزود:
 
تقریبا اعضایی که مخالف احمدی نژاد هم بودند به این درخواست رای مثبت دادند و این مصوبه تقریبا مخالفی نداشت.
 
اما نکته جالب در اینجاست که خیلی از کسانی که هنوز از احمدی نژاد و دولتش انتقاد میکنند و هنوز جوهر نوشته آنها خشک نشده به بانی جریان انحرافی و شخصی که معتقدند دچار انحراف شده و از خطوط و اصول انقلاب منحرف گشته و مرادش و استادش را لایق چوبه دار و کشتن میبینند و میدانند و تا دوماه پیش احتمال فتنه ای بزرگتر از او میرفت و خطر محسوب میشد را 
لایق داشتن دانشگاه و مجاز به نشر و افکار انحرافی خودش دانستند.
 
 و دست کسی که بنابر نوشته های خودشان , متوهم و دروغگو و و بی کفایت و لمپن و پوپول و .......میدانستند و میدانند را  برای منحرف کردن و ایجاد انحراف و تشکیل انحرافات در بین جوانان دانشجوی دانشگاهش بازباز گذاشتند !
 
 
به اسامی کسانی که به او و با خواسته او مبنی بر ساختن و داشتن مرکز تربیت و اشاعه افکار یعنی دانشگاه رای دادند و اورا صالح و شایسته دانستند نگاه کنید :
  

اعضای کنونی شورای عالی انقلاب فرهنگی

اعضای این شورا به دو دسته اعضای حقیقی و حقوقی تقسیم می‌شوند که هر چندسال یک‌بار تغییر می‌کنند و رهبری ایران تعیین می‌کند. آخرین عضوها ایشان اند:

اعضای افتخاری

اعضای حقیقی

اعضای حقوقی[ویرایش]